طمطراق به مفهوم کرّ و فرّ، شکوه و خودنمایی اشاره دارد. این واژه به نمایش ظاهری پر زرق و برق و باشکوه گفته میشود که گاهی برای بزرگ جلوه دادن و القای اهمیت استفاده میشود، حتی اگر در واقعیت به آن اندازه باارزش نباشد. به عبارت سادهتر، طمطراق این معناها را در بر دارد: استفاده از عناصر پر زرق و برق و باشکوه برای جلب توجه و نمایش اهمیت. تلاش برای به رخ کشیدن و بزرگ جلوه دادن خود با تاکید بر ظاهر. گاهی طمطراق به وضعیتهای ظاهری پر زرق و برق اشاره دارد که با محتوای درونی خود همخوانی ندارد.
طمطراق
لغت نامه دهخدا
مرا گویند زن کن زآنکه اندر دل هلاک آیی
عروسک پرجهیزک پر ز جامه طمطراک آیی.
گویی ازبهرحرمت علم است
اینهمه طمطراق و جنگ و سمند.سنائی.مرا بمنزل الا الذین فرودآورد
فروگشای ز من طمطراق الشعرا.خاقانی.گفتمی از لطف تو جزوی ز صد
گر نبودی طمطراق چشم بد.مولوی.زین لسان الطیر علم آموختند
طمطراق سروری اندوختند.مولوی.وز غلو خلق و مکث و طمطراق
تافت بر آن مار خورشید عراق.مولوی.خود کسی کاین سعادتش باشد
هست شاهی و طمطراقش نیست.ابن یمین.- امثال:
ای خداوندان طاق و طمطراق نمی آزرد طلاق.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. نمایش شکوه و جلال، خودنمایی.
۳. (اسم صوت ) [قدیمی] سروصدا: چند حرف طمطراق و کاربار / کار و حالِ خود ببین و شرم دار (مولوی: ۱۲۹ ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - کروفر شان و شوکت. ۲ - خودنمایی. ۳ - تجمل.
دانشنامه عمومی
ویکی واژه
خودنمایی.
جمله سازی با طمطراق
سعدیا قدری ندارد طمطراق خواجگی چون گهر در سنگ زی چون گنج در ویرانه باش
ز های و هوی شود خیره خاک گورستان ز بانگ طبل قیامت ز طمطراق نشور
ورقِ نام و ننگ را طی کن تا کی از طمطراقِ حاتمِ طی