طلایه به معنای نشانه یا جلوهی اولیه از هر چیز است که قبل از سایر نشانهها نمایان میشود. این واژه به مفاهیمی چون پدیدار شدن، ظاهر شدن، پیشرو، پیش قراول، مقدمه سپاه، آغاز، سپیده و نخستین نور آفتاب اشاره دارد. در لغتنامه دهخدا، طلیعه به عنوان بخشی از جیش که برای اطلاع از وضعیت دشمن و نگهداری از لشکر تعیین میشود، تعریف شده است. همچنین به پیش قراول، مقدمهالجیش، و گروهی که برای کسب خبر از دشمن فرستاده میشوند، اطلاق میشود. در فرهنگ معین، طلیعه به معنای مقدمه لشکر و جلوداران آن آمده است. فرهنگ فارسی عمید نیز طلیعه را به عنوان مرهم، ضماد، جلودار و سردسته معرفی میکند. در فرهنگ فارسی، طلیعه به معنای مقدمه لشکر، پیشرو سپاه، پیش قراول، دیدبان و واحدی از سربازان که به جلو قشون فرستاده میشوند، تعریف شده است. همچنین به جمع آن، طلایع اشاره شده و به عنوان نخستین نور آفتاب و بخشی از جیش که برای کسب خبر از دشمن و نگهداری لشکر تعیین میشود، ذکر شده است.
طلیعه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
واحدی از سربازان که پیشاپیش قشون فرستند مقدمه طلایه جمع: طلایع ( طلائع ). یا طلیعه صبح. اول آفتاب.
پاره از جیش که برای آوردن خبر دشمن و نگاهداری لشکر گماشته شوند.
فرهنگ اسم ها
معنی: ظاهر شدن، پیشرو، سپیده، ( به مجاز )، طلایه، طلایه طلایه
ویکی واژه
مقدمة لشکر، جلوداران لشکر.
جملاتی از کلمه طلیعه
امروز شد صحیفهٔ اقبال پر نگار و امروز شد طلیعهٔ اسلام کامگار
بجز طلیعه کشور گشای صبح به عهدت زمانه را به شبیخون کسی نیامده بر سر
مگر ز درد دلم بسته شد رهش ورنی طلیعه ی نفس صبح کامرانی کو