نقش لچکها در قالی ممکن است به هم متصل شود که به این نقش پیوسته، طره گفته میشود. اگر طره از دو لچک مجاور تشکیل شود، به آن نیم طره میگویند و اگر از چهار لچک به هم پیوسته شکل بگیرد، به آن طرۀ کامل اطلاق میشود. این واژه در زمینه معماری، به هر نوع عنصر حجمی، سطحی یا خطی اطلاق میشود که یک طرف آن به تکیهگاه متصل و طرف دیگر آن آزاد باشد. طره میتواند به شکل پیش آمدگی سقف، تیر یا لبه دیوار به سمت بیرون باشد و همچنین به سازهای اشاره دارد که در یک سمت خود به تکیهگاهی متکی است. از جمله انواع آن میتوان به شُرْفه یا آجرهای پیش آمده در لبه بام، اتاقکهای پیشنشسته در طبقات بالایی و پیش آمدگی سقفهای چوبی در سَتاوَندهای معماری صفوی اشاره کرد.
طره
لغت نامه دهخدا
( طرة ) طرة. [ طَرْ رَ ] ( ع اِ ) تهیگاه. || ( مص ) آبستن کردن گشن ماده را به یک آمیزش. ( منتهی الارب ).
طرة. [ طُرْ رَ ] ( ع اِ ) کرانه جامه که پرزه ندارد. ( منتهی الارب ). || کرانه وادی. کرانه جوی. کرانه و طرف هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کنار. ( نصاب ). حاشیه: و گوشه طره عفتشان به سرانگشت خیانت کسی فرونکشیده. ( مقدمه دیوان حافظ چ قدسی ). و من [ از زبان لباس در مناظره بین لباس و طعام ]چون طره خود را افتاده میداشتم و غدر متاع کاسه خود خواسته میگفتم. ( نظام قاری، دیوان البسه ص 132 ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] ریشۀ دستار.
۳. [قدیمی] حاشیه و کنارۀ جامه.
۴. [قدیمی، مجاز] کنارۀ چیزی.
فرهنگ فارسی
جبهه، ناصیه، دسته موی تابیده درکنارپیشانی، ریشه دستار، حاشیه، کناره جامه، کناره چیزی
( اسم ) ۱ - کناره چیزی ( جامه وادی جوی ) کرانه گوشه: طره بام. ۲ - موی پیشانی موی صف کرده بر پیشانی. ۳ - نگار جامه علم جامه. ۴ - علاقه دستار و کمر بند. ۵ - کنگره ای که بر سر دیوار از آجر یا کاشی سازند. ۶ - سقفی که از چوب و خشت بر دروازه ها سازند برای محافظت از باران ۷ - تازیانه. یا طره دستار. ریشه و فش و علاقه تارهای بی پود که در دستار برای زینت گذارند.
شهر کوچکی است بافریقیه
فرهنگ اسم ها
معنی: موی پیشانی، زلف
فرهنگستان زبان و ادب
جملاتی از کلمه طره
حقیقت همچو جان اینجا شود گم مثال قطره در دریای قلزم
دلش بحری است ز اسرار الهی ازو یک قطره از مه تا به ماهی
تن زارم مکش زان طره، ای باد که مویی در رسن بسیار باشد