ضیاء

کلمه ضیاء در زبان فارسی به معنای نور، روشنی، یا روشنایی است. این واژه به نور طبیعی یا نوری که از یک منبع مشخص ساطع می‌شود، اشاره دارد. ضیاء می‌تواند به معنای نور خورشید، نور ماه، یا هر نوع نوری که در فضا وجود دارد، به کار رود.

در ادبیات و شعر فارسی، ضیاء به عنوان نمادی از زیبایی، زندگی، و امید نیز استفاده می‌شود. به علاوه، این واژه ممکن است در برخی از متون دینی یا فلسفی به معنای نور معنوی یا الهی نیز به کار رود.

به طور کلی، ضیاء واژه‌ای است که به روشنایی و نور اشاره دارد و در زمینه‌های مختلف فرهنگی و ادبی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

لغت نامه دهخدا

ضیاء. ( ع اِ ) ضِواء. ( منتهی الارب ). روشنی. روشنائی. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). سو. سنا. تاب ( در مهتاب، چنانکه نور شید است در خورشید ). روشنائی ذاتی، چنانکه روشنی خورشید و خلاف روشنی و فروغ مکتسب و عارضی چون نور ماه و آینه که در آن عکس و پرتو روشنی افتاده است. روشنی آفتاب، و بدان که ضیا از نور قویتر است و نور از سنا قویتر است. ( غیاث ) ( آنندراج )

فرهنگ معین

[ ع. ] (اِ. ) نور، روشنایی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ضِیَاءً: فروزان - دارای نور - روشنایی (ضیاء به معنی منبع نور است ولی کلمه نور معنی عامتری دارد )
ریشه کلمه:
ضوء (۶ بار)
«ضیاء» از مادّه «ضَوء» است. در این که میان «ضیاء» و «نور» چه تفاوتی است، مفسران گفتگوی فراوان دارند:
بعضی هر دو را مترادف و به یک معنا دانسته اند.
بعضی گفته اند: «ضیاء» که در مورد نور «خورشید» به کار رفته، همان نور قوی است، اما کلمه «نور» که درباره «ماه» به کار رفته، نور ضعیف تر است.
سومین نظر در این باره این است که: «ضیاء» به معنای نور ذاتی است، ولی «نور» مفهوم اعمی دارد، که ذاتی و عرضی هر دو را شامل می شود. بنابراین، تفاوت تعبیر در آیه، اشاره به این نکته است که خداوند «خورشید» را منبع جوشش نور قرار داد، در حالی که نور «ماه»، جنبه اکتسابی دارد، و از «خورشید» سرچشمه می گیرد.
نور: چنانکه در مفردات و قاموس و اقرب گفته. مصدر نیز به کار رفته است: «ضاءَ الْقَمَرُ ضَوْءً: اَنارَوَ اَشْرَقَ» ضیاء نیز به معنی نور است. یعنی: کیست معبودی جز خدا که به شما نوری بیاورد. به تصریح اهل لغت «اضاء» از باب افعال لازم و متعدی به کار رفته. قرآن مجید این مطلب را تأیید می‏کند مثل:. که لازم آمده یعنی نزدیک است برق چشمهانشان را بر باید هر وقت بر آنها روشن شد در آن راه می‏روند. و مثل. که متعدی به کار رفته یعنی: چون آن چه را که در اطرافش هست: چون آنچه را که در اطرافش هست روشن کرد. در آیه و به تورات ضیاء اطلاق شده زیرا که چون نور راه زندگی را روشن می‏کند مثل:. و نحو. *. در اقرب الموارد گوید: به قولی ضیاء آن است که بالذات باشد مثل نور خورشید. و نارو نور آن است که بااعرض و اکتسابی باشد در مجمع فرماید: ضیاء در کشف تاریکی‏ها از نور ابلغ است زمخشری نیز مثل مجمع گفته. بیضاوی قول اقرب الموارد را نقل می‏کند. شاید از این سخن استظهار شود: علت به کار رفتن ضیاء در شمس و نور در قمر اکتسابی بودن نور قمر از خورشید است در آیه،. ملاحظه می‏شود باز به قمر نور اطلاق شده و به خورشید سراج با ملاحظه کلمه «شمس» در قرآن، خواهیم دید که به آن نور اطلاق نشده است.

ویکی واژه

از اسامی مردانه ایرانی.
نور، روشنی، روشنایی. زردآلوی ضیاالملک.

جملاتی از کلمه ضیاء

شد گمانش این ضیاء و نور پاک هست از سنگ و کلوخ و آب و خاک
بر مشتری و زهره بناز از سعود دل بر آفتاب و ماه بتاب از ضیاء جان
دی و بهار و گل و خار و گلخن و گلزار صباح و شام و ضیاء و ظلام و سایه و شید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم