ضمین

کلمه ضمین به معنای تضمین و پیمان است و لازم است در شکل و نوشتار آن توجه کافی شود. ضمان به معنای تعهد یک شخص، ضامن نسبت به مالی است که بر عهده شخص دیگری مضمون عنه به نفع شخص سوم، مضمون‌له قرار دارد. این قرارداد نیازمند ایجابی از سوی ضامن است که می‌تواند به هر شکلی بیان شود، به‌طوری‌که عرفاً نشان‌دهنده تعهد مذکور باشد، مانند عبارت من ضامن شدم یا متعهد شدم که دین تو را که بر عهده فلانی است، پرداخت کنم و مشابه این عبارات. همچنین، این قرارداد به پذیرش مضمون‌له، طلبکار نیاز دارد، به‌طوری‌که نشان‌دهنده رضایت او به این تعهد باشد. در این میان، رضایت مضمون عنه، بدهکار اهمیت ندارد. در هر یک از ضامن و مضمون‌له لازم است که بالغ، عاقل، رشید و دارای اختیار باشند. همچنین، برای مضمون‌له، شرط است که به دلیل افلاس محجور نباشد.

لغت نامه دهخدا

ضمین. [ ض َ ] ( ع ص ) پذرفتار. کفیل. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). پایندان. ج، ضمناء. ( مهذب الاسماء ). ضامن. ( غیاث ):
زهی بدولت ملک تو چرخ گشته ضمین
زهی بنصرت و فتح تو دهر کرده ضمان.مسعودسعد.همه شب نیارامید از سخنهای باخشونت گفتن که فلان انبازم بترکستان است... و این قباله فلان زمین و فلان چیز را فلان کس ضمین. ( گلستان ).

فرهنگ معین

(ضَ ) [ ع. ] (ص. ) کفیل، ضامن.

فرهنگ عمید

۱. ضمان، کفیل، عهده دار غرامت، پایندان.
۲. بیمار زمین گیر که گرفتار بیماری دائم باشد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) کفیل ضامن پایندان جمع: ضمنائ.
پذرفتار. کفیل

ویکی واژه

کفیل، ضامن.

جملاتی از کلمه ضمین

در بیان حال این معنی ز شعر انوری بهر تضمین می کنم بیتی مناسب انتخاب

به نام تو یک بیت تضمین‌ کنم که منصور گفته است در باستان‌

جاه تو به شادی ها گشتست ضمینی جود تو به روزی ها کرده ست ضمانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم