که تا او بود شاه در پیشگاه ورا باشد ایران و گنج و سپاه
به آتشگاه میماند درونم به کوه برف میماند برونم
شادی و جوانی و پیشگاهی خواهی و ضعیفی و غم نخواهی
مراو را به فرمان آن کینه خواه کشان زار بردند در پیشگاه
مرا ز یار جفاکار نیست چشم وفا خطاست گر ز جفاپیشگان وفا جویم