کلمه شریف در زبان فارسی از اهمیت ویژهای برخوردار است و معانی متعددی را به همراه دارد. این واژه به طور کلی به ویژگیهایی اشاره دارد که نشاندهندهی شخصیت و رفتار افراد است. هنگامی که کسی را با عنوان شریف خطاب میکنیم، به نوعی به ویژگیهای انسانی و اخلاقی او ارج مینهیم. این اصطلاح به معنای با شرافت و بزرگوار بودن است و در بسیاری از موارد به افرادی اطلاق میشود که در تعاملات اجتماعی خود، احترام و محبت را سرلوحهی کار خود قرار دادهاند. همچنین، افراد شریف به خاطر رفتارهای شایسته و عمل به اصول اخلاقی، در جامعه مورد احترام قرار میگیرند. به همین دلیل، این کلمه نه تنها به شخصیت فردی اشاره دارد، بلکه نمادی از ارزشهای اجتماعی نیز به شمار میآید. در نهایت، واژه شریف به ما یادآوری میکند که شرافت و بزرگواری همواره باید در تعاملات انسانی وجود داشته باشد.
شريف
لغت نامه دهخدا
مقام دولت و اقبال را مقیم تویی
زهی رفیعمقام و خهی شریف مقیم.سوزنی.شریف اگر متضعف شود خیال مبند
که پایگاه بلندش ضعیف خواهد شد.سعدی ( گلستان ).- شریف الوجود؛ عزیزالوجود و کسی که دارای شرافت و بزرگی باشد. ( از ناظم الاطباء ).
- شریف زاده؛ آنکه اصل و نسب شریف دارد. دارای اصالت و نجابت خانوادگی:
شریف زاده چو مفلس شود در او پیوند
که شاخ گل چو تهی گشت بارور گردد
لئیم زاده چو منعم شود از او بگریز
که مستراح چو پر گشت گنده تر گردد.ابن یمین.- شریف کش؛ قاتل افراد شریف و نجیب و بزرگوارتر. نابودکننده مرد بزرگوار:
ای چرخ شریف کش که دونی
جان را دیت از دهات جویم.خاقانی.- شریف و وضیع یا وضیع و شریف؛ مردم بزرگ قدر و مردم فرومایه و حقیر.( از ناظم الاطباء ). خرد و بزرگ. ( یادداشت مؤلف ):
در سرای گشاده ست بر وضیع و شریف
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
صاحب شرف، بزرگواری، بلندقدر، شرافتمند، اشراف
( صفت ) ۱ - صاحب شرف و افتخار شرافتمند. ۲ - بزرگوار بلند قدر. ۳ - پاک نژاد گهری جمع: شرفا(ئ ) اشرف.
فرهنگ اسم ها
معنی: دارای شرف، ارجمند، بزرگوار، دارای ارزش و اعتبار، ارزشمند، خوب، عالی، ( در قدیم ) از نسل امامان شیعه، سید، نام کوهی در عربستان
دانشنامه عمومی
ویکی واژه
بزرگوار، بلند قدر. شریف ممکن است به دو بخش شَر - ئیف قابل تجزیه باشد و بخش اول اصطلاح محرز بوده اما بخش دوم کنایه یا استعاره از بند، ریسمان یا سرنخی است که بسوی شر هدایت مینماید.
پاک نژاد، گه.