سینه چاک

سینه چاک

سینه‌ چاک به فردی گفته می‌شود که در اثر رنج‌ها و مصائب زندگی دل‌آزرده و ماتم‌زده شده است. این واژه اغلب برای توصیف کسی به کار می‌رود که تجربه‌های تلخ و سخت زندگی او را عمیقاً متاثر کرده و درونیاتش پر از درد و اندوه است.

در ادبیات فارسی، سینه‌ چاک بیشتر برای توصیف عاشقان دل‌سوخته و افرادی استفاده می‌شود که عشق یا فقدان، قلبشان را می‌آزارد. این اصطلاح بار احساسی بسیار دارد و نشان‌دهنده شدت عاطفه، رنج درونی و پایبندی به عشق یا وفاداری است.

فرد سینه‌ چاک معمولاً صبور، حساس و دارای عمق عاطفی است و تجارب تلخ او بر رفتار و نگاهش به جهان تأثیر می‌گذارد. این واژه نمادی از انسانی است که با مصائب و عشق‌های عمیق درگیر شده و ترکیبی از اندوه، وفاداری و حساسیت را در خود جای داده است.

لغت نامه دهخدا

سینه چاک. [ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از عاشق دلسوخته. ( آنندراج ). دلسوخته. ( فرهنگ فارسی معین ):
حسنش از خط عالمی زیر و زبر دارد هنوز
سینه چاکان چون قلم در هر گذر دارد هنوز.صائب ( از آنندراج ).|| آنکه یقه دریده یا تکمه های آن باز کرده باشد و این کار در عزا کنند. ( یادداشت بخط مؤلف ). مصیبت رسیده. ( ناظم الاطباء ). کنایه از مصیبت دیده. ( فرهنگ فارسی معین ). || کسی که سینه وی بر اثر ضربت چاک برداشته. ( فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از رنج دیده، آزارکشیده. ( فرهنگ فارسی معین ). آزرده. رنج دیده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

( ~. ) (ص مر. ) ۱ - کسی که سینة وی بر اثر ضربت چاک برداشته. ۲ - (کن. ) رنج دیده، آزار کشیده. ۲ - مصیبت دیده. ۳ - دل - سوخته، عاشق.

فرهنگ عمید

۱. رنج دیده، آزرده، ماتم زده، مصیب دیده.
۲. عاشق دل سوخته.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که سینه وی بر اثر ضربت چاک برداشته. ۲ - رنج دیده آزار کشیده. ۳ - مصیبت دیده. ۴ - دلسوخته عاشق سینه چاک.

دانشنامه عمومی

سینه چاک (سرده). سینه چاک ( سرده ) ( نام علمی: Schizothorax ) نام یک سرده از تیره کپورماهیان است.

ویکی واژه

کسی که سینة وی بر اثر ضربت چاک برداشته.
رنج دیده، آزار کشیده.
مصیبت دیده.
دل - سوخته، عاش

جمله سازی با سینه چاک

از تیر غمزهٔ تو جگر خون و سینه چاک وز تار طرهٔ تو دگرگون و درهمم
لیک دامان پاک خواهد عشق دل حزین، سینه چاک خواهد عشق
سینه چاک آید برون از سنگ، آتش بعد ازین تیغ خود را گر کند بر سنگ خارا امتحان
بنده اش نواب «زینل خان »، که هست خصم شاه از دست تیغش سینه چاک
ز چشم شور اختر یک سر سوزن نیندیشم نگیرد بخیه چون صبح از گشایش سینه چاکم
پر از پیکان حسرت چون نگردد سینه چاکم که من محروم و جا در پهلوی او می کند ترکش
چون نسازد خانه تنگ صدف را سینه چاک؟ بحر تنگی می کند بر گوهر شهوار تو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت