لغت نامه دهخدا
( سلطانة ) سلطانة. [ س ُ ن َ ] ( ع اِ ) مؤنث سلطان. قهرمان. ( منتهی الارب ).
سلطانة. [ س َ ل َ ن َ / س ِ ل ِن َ ] ( ع ص ) زن دراززبان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
( سلطانة ) سلطانة. [ س ُ ن َ ] ( ع اِ ) مؤنث سلطان. قهرمان. ( منتهی الارب ).
سلطانة. [ س َ ل َ ن َ / س ِ ل ِن َ ] ( ع ص ) زن دراززبان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
مونث سلطان یا زن دراز زبان
اسم: سلطانه (دختر) (عربی) (تلفظ: soltane) (فارسی: سُلطانه) (انگلیسی: soltaneh)
معنی: فرمانروا، پادشاه
[ویکی الکتاب] معنی سُلْطَانُهُ: تسلطش
ریشه کلمه:
سلط (۳۹ بار)ه (۳۵۷۶ بار)
💡 و چون به شرف خدمت او مشرف شد آن بزرگوار را به شکر ایادی و مکرمات و توفیقات که پادشاه اسلام سلطانالسلاطین خلدالله سلطانه و اعلی قدره و شانه در حق او یافته بود رطباللسان یافت و یا خواص و عوام بعضی از فضایل و شمایل آن عرق مطهر و روح مصور شرح میداد.
💡 وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما ای لا یثقله و لا یشقّ علیه وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ای الرفیع فوق خلقه، العظیم سلطانه، الجلیل شأنه، سبحانه سبحانه.
💡 إِنَّهُمْ لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً ای لن یضرّوا اولیاء اللَّه شیئا، و انّما یعود و بال ذلک علیهم. ایشان از یاری که اللَّه ترا و مؤمنان را داد هیچ چیز بنکاهند، و وبال آن هم بایشان باز گردد. و قیل: إِنَّهُمْ لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً ای لن ینقصوا اللَّه شیئا من ملکه و سلطانه، انّهم یضرّون انفسهم بذلک.
💡 قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «بسم اللَّه» کلمة سماعها یوجب احد امرین امّا صحوا امّا محوا، صحوا لمن سمعها بشاهد العلم فیستبصر بواضح برهانه و محوا لمن سمع بشاهد المعرفة لانّه یتحیّر فی جلال سلطانه:
💡 افغانستان تایمز دیلی کارمندان سردبیر، ویرایشگران، روزنامه نگاران، طراح گرافیک، و مترجمان را به استخدام خود دارد. دکتر شریف فائز، دکتر عمر زاخیلوال، دکتر سلطانه پروانته، و دکتر شریف شریف عضو گروه ویرایشگران این روزنامه هستند.