سرّ

سر بخشی از بدن جانداران است که معمولاً شامل اجزایی چون گوش‌ها، مغز، پیشانی، گونه‌ها، چانه، چشم‌ها، بینی و دهان می‌باشد. هر یک از این اجزا به طور خاص به عملکردهای حسی مختلفی مانند بینایی، شنوایی، بویایی و چشایی کمک می‌کنند. سر بالاترین قسمت بدن انسان است و در بسیاری از موجودات دیگر نیز وجود دارد. مغز انسان و اکثر موجودات در این ناحیه قرار دارد. دستگاه عصبی مرکزی بخشی از سیستم عصبی است که درون محفظه‌ای استخوانی به نام جمجمه و ستون فقرات قرار دارد و شامل مغز و نخاع می‌باشد. از نظر ساختاری، دستگاه عصبی مرکزی به دو بخش اصلی به نام‌های ماده سفید و ماده خاکستری تقسیم می‌شود. مغز خود شامل بخش‌های متنوعی است که هر کدام به رغم ارتباط با یکدیگر، وظایف متفاوتی را انجام می‌دهند. پرده داخلی: این پرده به مغز و نخاع چسبیده و وظیفه تغذیه مغز را بر عهده دارد. پرده میانی: به نام پرده عنکبوتیه شناخته می‌شود و به پرده خارجی متصل است، در حالی که از پرده داخلی فاصله دارد.

لغت نامه دهخدا

سر. [ س َ ] ( اِ ) پهلوی «سر»، اوستا «سره » «بارتولمه 1565» «نیبرگ 202»، در پهلوی «اسر» ( بی سر، بی پایان )، هندی باستان «سیرس » ( رأس )، ارمنی «سر» ( ارتفاع، نوک و قله، نشیب )، کردی، افغانی، بلوچی و سریکلی «سر»، استی «سر»، وخی، سنگلیچی و منجی «سر»، گیلکی «سر»، فریزندی، یرنی و نطنزی «سر»، «کتاب 1 ص 288»، سمنانی، سنگسری و لاسگردی «سر»، سرخه یی «سر»، شهمیرزادی «سر» ( کتاب 2 ص 185 )، اورامانی «سر» ( کتاب اورامان 126 ). ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). بعربی رأس. ( برهان ).معروف که ترجمه رأس باشد. ( آنندراج ):
سپاهی چو دارد سر از شه دریغ
بباید همی کافت آن سر به تیغ.بوالمثل.کی خدمت را شایم تا پیش تو آیم
با این سر و این ریش چو پاغنده حلاج.ابوالعباس.همان بددل و سفله و بی فروغ
سرش پر ز کین و زبان پر دروغ.فردوسی.چو از وی کسی خواستی مر مرا
بجوشیدی از کینه مغز سرا.فردوسی.چنین و چنان هر چه دادیم رای
سران را سر آوردمی زیر پای.فردوسی.سخن تا نگویی بود زیر پای
چو گفتی ورا برسر توست جای.فردوسی.از همه خلق دل من سوی او دارد میل
بیهده نیست پس از آن کبر که اندر سر اوست.فرخی.صنما گرد سرم چند همی گردانی
زشتی از روی نکو زشت بود گردانی.منوچهری.نوروزماه گفت بجان و سر امیر
کز جان دی برآرم تا چند گه دمار.منوچهری.برید سری را که سران را سر بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 186 ).
سر دشمن آنکو برآرد بماه
فروافکند خویشتن را بچاه.اسدی.سر خصم اگر بشکند مشت تو
شود نیز آزرده انگشت تو.اسدی.نگهبان سرت گشته ست اسرار
اگر سَر بایدت سِر را نگه دار.ناصرخسرو.که چون وقتی غروری در سر او شدی یا خیانتی اندیشیدی. ( فارسنامه ابن البلخی ص 92 ).
عقل را گه کله نهد بر سر
تا سر اندر سر کلاه کند.سنایی.قماری زنم بر سر و پای آنگه
ز سر پای سازم بپا میگریزم.خاقانی.در سر داری که در سر افسر داری
وَاندر سر آن شوی که در سر داری.؟ ( از ترجمه تاریخ یمینی ).

فرهنگ معین

به راه ( ~. بِ ) (ص مر. )مطیع، فرمانبردار.
خوردن (سُ. دَ ) (مص ل. ) لیز خوردن.
برتافتن ( ~. بَ تَ ) (مص ل. ) سرپیچی کردن.
( ~. ) (اِ. ) شرابی که از برنج سازند.
(سَ رْ ) [ په. ] (اِ. ) ۱ - از اعضای بدن شامل گردن به بالا. ۲ - رییس، مهتر. ۳ - فکر، اندیشه. ۴ - زور، قوت. ۵ - پسوندی است که در موارد ذیل استعمال شود. الف: پسوند زمان: پیرانه سر. ب:پسوند مکان: رامسر.،~ و دستار نمودن کنایه از: خودنمایی کردن.
و کار (سَ رُ ) (اِمر. ) ۱ - کار. ۲ - معامله.
( ~. ) (اِ. ) نوعی ماهی.
( ~. ) (ص. ) سرخ، سرخ رنگ.
(سُ ) (اِ. ) کفشی که از ریسمان بافند، موزه.
(س رُ ) [ ع. ] (اِ. ) راز.

فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی ماهی.
وادی است در بطن حله

دانشنامه آزاد فارسی

سَر (head)
بخشی از بدن انسان، شامل مغز و اندام های حسی ویژه، ازجمله بینی، زبان، گوش ها، و چشم ها. در سیر تکاملی رویان، تمایز بین سر و تنه و تشکیل گردن نسبتاً دیر اتفاق می افتد. پیش از پیدایش گردن، شکل کلی اجزای متفاوت مشخص شده است. در ابتدا، سر عمدتاً از اجزایی تشکیل می شود که مغز را در خود جا می دهند و صورت بعداً شکل می گیرد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سر (ابهام زدایی). سر ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • سر (بخش فوقانی بدن)، (به فتح سین و سکون راء)، بخش فوقانی بدن• سر (راز)، (به کسر سین و تشدید راء)، به معنی راز
...
[ویکی فقه] سر (بخش فوقانی بدن). سَر، به فتح سین و سکون یاء، همان بخش فوقانی یا بالاترین و یا جلو آمده ترین بخش بدن است. فقها در بابهای مختلف فقهی نظیر طهارت، صلات، صوم، حج، جهاد، کفالت، نکاح، ارث، حدود، قصاص و دیات از احکام مرتبط با آن سخن گفته اند.
به بخش فوقانی بدن انسان، شامل جمجمه و مغز و نیز به بالاترین یا جلو آمده ترین بخش از بدن مهره داران که مغز، چشمها، گوشها، بینی، دهان و آرواره ها در آن قرار دارند، سر اطلاق می شود.
احکام سر در باب طهارت
پوشاندن سر هنگام تخلّی مستحب است. از واجبات وضو مسح قسمت جلو سر است. در غسل ترتیبی، سر قبل از دیگر اعضای بدن شسته می شود و باید آب به پوست سر برسد و خیس کردن موها کفایت نمی کند. در غسل شب اول ماه رمضان، مستحب است ـ قبل یا بعد از غسل ـ سی کف آب روی سر ریخته شود. مستحب است در آغاز ورود به حمام مقداری آب گرم بر جلو سر ریخته شود؛ چنان که گذاردن عمامه بر سر هنگام خروج از حمام مستحب است.
← احکام سر میّت
هنگام زیارت امامان علیهم السّلام در مشاهد مشرفه رو به قبله، نزد سر امام علیه السّلام ایستادن و خواندن دعا و نماز زیارت، مستحب است.
احکام سر در نماز
...
[ویکی فقه] سر (راز). سرّ، به کسره سین و تشدید راء، به معنی آنچه کتمان می شود و مخفی کردن مطلبی در دل است که معادل فارسی آن "راز" می باشد. در قرآن کریم در بعضی موارد به معنای مخفی کردن چیزی و همچنین به معنای انجام دادن پنهانی کاری استعمال شده است. از آن به مناسبت در بابهای طهارت، جهاد و تجارت سخن گفته اند.
"سِرّ" از ماده "سرر" در لغت به معنای پنهان کردن مطلبی در دل می باشد و "اسرار" به معنای گفتن راز پنهانی به کسی و سفارش به پنهان داشتن آن است. "اسرّ" از اضداد است؛ هم به معنای پنهان ساختن آمده و هم به معنای آشکار نمودن به کار رفته است.
سر و اسرار از منظر قرآن
سرّ و مشتقات آن ۳۳ مرتبه در قرآن کریم بیان شده که برخی مصادیق به معنای مخفی کردن چیزی آمده؛ مانند: «أَسَرُّوهُ بِضاعَةً»، «و این امر را بعنوان یک سرمایه از دیگران مخفی داشتند.».برخی دیگر به معنای فعلی را پنهانی انجام دادن آمده؛ مانند: «وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیة» «و از آنچه به آنها روزی داده ایم، در پنهان و آشکار انفاق می کنند.».و در بیشتر موارد به معنای سخن پنهانی یا راز درون دل افراد است. و...
علم خداوند به اسرار عالم
بر اساس آیات قران کریم خداوند به همه اسرار عالم آگاه است و هیچ چیز از علم او مخفی نمی ماند:«یعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یعْلَمُ ماتُسِرُّونَ وَ ماتُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُور» «آنچه را در آسمانها و زمین است می داند، و از آنچه پنهان یا آشکار می کنید، با خبر است و خداوند از آنچه در درون سینه هاست، آگاه است.».جمله «والله علیمٌ بذاتِ الصّدور» اعتراضیه است، تا شمول علم الهی را به «ماتُسرّون و ماتُعلِنون» آشکار سازد؛ یعنی خداوند نسبت به آن اسراری که در دل مردم بوده و خود از آن غافلند، آگاه است. اساساً "سرّ" مربوط به انسان است و چیزی در عالم از خدای سبحان پوشیده نیست. به همین دلیل، خداوند یهود را سرزنش کرده و می فرماید: مگر نمی دانند که هیچ چیز بر خداوند پنهان نیست؟یهودیان بشارت به پیامبر اسلام را که در کتبشان آمده بود، به عنوان راز (سرّ درونی مذهب خودشان)، از مسلمانان می پوشاندند و افشاکنندگان آن را سرزنش می نمودند:«قالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمافَتَحَ اللَّهُ عَلَیکُمْ لِیحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُم...» «می گویند: چرا مطالبی را که خداوند (درباره صفات پیامبر اسلام) برای شما بیان کرد، به مسلمانان بازگو می کنید، تا (روز رستاخیز) در پیشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال کنند؟...».آیه کریمه در مقام توبیخ یهود است؛ زیرا یهود چنین می پنداشتند که پروردگار عالم فقط بر آنچه آشکار کنند، آگاه بوده و بر اسرار نهانی آنان هرگز احاطه نخواهد داشت. لذا خدای متعال بر اساس حکمت و مصلحت خودش، اسرار درونی دشمنان اسلام را فاش می کند تا توطئه های آنها نقش بر آب شود:«قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبارِکُم...» «خدا ما را از اخبارتان آگاه ساخته است...».این عبارت بیانگر علت عدم پذیرفته شدن عذر منافقان است؛ زیرا وقتی خداوند رازهای درونی آنان را آشکار می سازد، راهی برای پذیرش عذر و بهانه برای آنها باقی نمانده و دستشان از فریب مؤمنان کوتاه می شود. به همین دلیل منافقان همواره در اضطراب و دلهره به سر می بردند:«یحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْتُنَزَّلَ عَلَیهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فِی قُلُوبِهِمْ... » «منافقان از آن بیم دارند که سوره ای بر ضدّ آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد...».منافقان همواره وجودشان مملو از ترس بود که سوره ای یا آیه ای نازل شود و کفر، افکار شوم و نقشه آنان را علیه پیامبر اسلام بر ملا کرده و آنان را رسوا کند؛ لذا خداوند به پیامبر خویش می فرماید: به ایشان بگو که به زودی آن چه از آن می ترسید، اتفاق خواهد افتاد.
انواع سرّ در قرآن
...

جملاتی از کلمه سرّ

همه اندر طلب من عاشق تو در این سرّ فنا من لایق تو
بدل یابی خبر از سرّ هر کار بدل گردی قرین جمله احرار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال میلادی فال میلادی فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن