بازار سنتی در ایران از اجزای کلیدی تشکیل شده است که شامل فضایی باز به نام صحن در مرکز و حجرههای یک یا چند طبقه در اطراف آن میباشد. بر خلاف کاروانسراها، حجرهها به عنوان محل سکونت استفاده نمیشوند و وظیفه اصلی آنها تحویل، نگهداری و توزیع عمده کالاهای تجاری بین کسبه و حجرات بازار است. معمولاً در کاروانسراها، حجرههایی به بازرگانان عمده اختصاص دارد. در نوع دو طبقه، طبقه همکف به عرضه کالاها و انبار کردن آنها و طبقه بالا به دفاتر تجاری بازرگانان و گاهی کارگاههای کوچک اختصاص یافته است. بسیاری از این مکان ها از چندین طریق به راسته بازار متصل میشوند. برخی از آنها علاوه بر حجرههای اصلی، اتاقهایی برای خدمه و همچنین امکانات بارگیری دارند. از مهمترین کاروانسراهای باقیمانده میتوان به ساروتقی در بازار اصفهان، مشیر در بازار شیراز، نو در بازار کاشان و سرای وزیر در بازار قزوین اشاره کرد.
سرا
لغت نامه دهخدا
سرا. [ س َ ] ( اِ ) سرای. از پارسی باستان «سراده »، اوستا «سراذه »، ارمنی عاریتی و دخیل «سرهک »، «سره ». عربی عاریتی و دخیل سرادق ( خانه و بیت، کوشک و قصر، بنای عالی ). بارگاه. منزلگاه. اندرون و حرم. رجوع کنید به سرای. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). خانه. ( غیاث ). رشیدی گوید آنکه فقط لفظ سرای بمعنی مسافرخانه در پیش مردم مستعمل است ظاهراً درست نباشد، بجای آن مهمانسرای باید گفت. ( آنندراج ). خانه سپنجی. ( شرفنامه )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. خانۀ بزرگ.
* سرای بقا: [قدیمی، مجاز] = * سرای پسین
* سرای پسین: [قدیمی، مجاز] آخرت، جهان دیگر.
* سرای جاوید: [مجاز] دنیای دیگر، عالم دیگر، بهشت.
* سرای سپنج: [قدیمی]
۱. خانۀ عاریت.
۲. [مجاز] دنیا.
* سرای فانی: [مجاز] دنیا.
مسرت، شادی، شادمانی، شادکامی، خوشی.
۱. = سراییدن
۲. سراینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): چکامه سرا، داستان سرا، سخن سرا، مدحت سرا، نغمه سرا.
فرهنگ فارسی
( اسم ) در ترکیب به معنی سراینده آید: چکامه سرا نغمه سرا.
دهی است از دهستان تورجان بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع در ۱۹ هزار گزی جنوب بوکان - در مسیر شوسه بوکان به سقز
دانشنامه عمومی
این روستا در دهستان سرا واقع شده و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۸۱۶ نفر ( ۱۷۳ خانوار ) بوده است.
دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
سرر (۴۴ بار)
(به کسر و تشدید ر) نهان. امر پوشیده در صحاح گوید «السرّ: الذی یکتم» راغب گوید: حدیثی که در نفس مکتوم است،. اسرار: نهان کردن است،. یعنی دعوت خود را هم آشکار و هم نهان بر ایشان رساندم.. اسرار را به فتح همزه و کسر آن هر دو خواندهاند و در قرآنها به کسر همزه است یعنی خدا رازهای آنها و یا پنهان داشتنشان را میداند.. آنگاه که پیامبر به بعضی زنانش حدیثی در پنهانی گفت. سریره: مثل سرّ به معنی امر پوشیده است جمع آن سرائر میباشد (صحاح). در نهج البلاغه نامه 10 آمده «مُختَلِفَ الَلانِعیةِ وَالسَّریرَةِ». * یعنی ظالمان راز را پنهان کردند در المیزان آمده: این جمله برای مبالغه است زیرا که «اَسَّرُوا» نجوی بودن را میفهماند. راغب آن است که اصلاً راز را اظهار نکردند که نجوی گاهی بعداً آشکار میشود. *. نجوی راز گفتن و سرّ حدیث مکتوم در نفس است آیه صریح است در اینکه خدا هم حدیث نفس و سخن باطنی و هم راز گفتن را میشنود و سخنی چنانکه گفته. *. معنی آیه در «خفی» گذشت. *. معنی این دو آیه در «بلی» گذشت. امتحان شدن سرائر توأم با ظاهر شدن روز قیامت ظاهر میشود انسان را بر پوشاندن آنها نه نیروئی هست و نه یاری. این آیه نظیر. است.
ویکی واژه
خانه، مکان.
بنای عالی.
پسوند مکان: کاروانسرا.
جملاتی از کلمه سرا
به حق آشنایی ها که پیشم سراسر شرح ده احوال خویشم
جوهر و مظهر همه نور خداست زآنکه اسرار خدا از وی بجاست
پدر چون گوش کرد و قصه بشنید عجائب سرّ اسرار پسر دید