معنی اسم زیور در فرهنگ فارسی عمید به این صورت است: هر چیزی که برای زینت و آرایش دیگر اشیاء به کار رود. در فرهنگ معین، این واژه به معنای هر آن چیزی است که برای آرایش یک چیز دیگر استفاده میشود. در فرهنگ فارسی، به معنای آنچه که برای آرایش به کار میرود، زینت، آرایش و پیرایه است. در لغتنامه دهخدا، زیور به معنای زینت و آرایش تعریف شده و به آنچه که برای زینت و آرایش به کار میرود اشاره دارد. این واژه در اصل زیب ور بوده که به معنای صاحب زیبایی است و با حذف با به زیور تبدیل شده است. به طور کلی، این واژه به هر چیزی که برای آرایش به کار میرود، به ویژه از جنس طلا و نقره، اطلاق میشود. همچنین، به نظر میرسد که این واژه از ترکیب زیو و رای به وجود آمده و به معنای زینت، آرایش، حلیه و پیرایه است. در نهایت، زیور به اشیاء زینتی که زنان بر خود میآویزند نیز اشاره دارد.
زیور
لغت نامه دهخدا
زیور. [ زی وَ ] ( اِ ) بمعنی زینت و آرایش باشد و آنچه بدان زینت و آرایش کنند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). آنچه زیب و آرایش بدان بحاصل آید. ( شرفنامه منیری ). بمعنی زینت باشد و این لغت در اصل «زیب ور» بوده یعنی صاحب زیب، «با» را حذف کردند... ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چیزی که بدان آرایش چیزی شود عموماً و آنچه از زر و نقره و امثال آن بود خصوصاً و ظن فقیر مؤلف آن است که به یای مجهول است، مرکب از «زیو» و «رای » نسبت، پس زیب مبدل همین «زیو» باشد مخفف «زیب ور»... ( آنندراج ). زینت. آرایش. حلیه. حلیت. بزک. پیرایه. حلی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). آرایش باشد و زرینه و سیمینه که زنان بر خود بندند. ( صحاح الفرس، یادداشت ایضاً )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( اسم ) آنچه که بدان آرایش کنند زینت آرایش پیرایه.
فرهنگ اسم ها
معنی: زینت، آرایش، پیرایه، ( سغدی ) آنچه با آن چیزی یا کسی را آرایش کنند
جملاتی از کلمه زیور
مرصع ساخت بهر زیب و زیور چو مژگان خودش از در و گوهر
عروسانه در فکر زیور مباش چو گنج هنر هست گو، زر مباش