احتراز

این مفهوم به معنای پنهان نگه‌داشتن اطلاعات، اشیاء یا موضوعات مهم است. این مفهوم در زمینه‌های مختلف از جمله امنیت اطلاعات، حریم خصوصی و حفاظت از اسرار تجاری اهمیت دارد که می‌تواند به حفظ منافع فردی یا سازمانی کمک کند و از آسیب‌پذیری در برابر رقبا یا تهدیدات جلوگیری کند. در دنیای امروز، با افزایش دسترسی به اطلاعات، اهمیت احتراز بیشتر از پیش حس می‌شود. عوامل مختلفی می‌توانند موجب احتراز شوند. برای افراد، ترس از قضاوت یا آسیب به اعتبار شخصی می‌تواند سبب پنهان‌کاری شود. برای سازمان‌ها، حفاظت از اسرار تجاری، حفظ مزیت رقابتی و جلوگیری از افشای اطلاعات حساس از جمله دلایل احتراز است. در برخی موارد، حفظ حریم خصوصی و امنیت نیز به عنوان عوامل اصلی احتراز مطرح می‌شوند.

لغت نامه دهخدا

احتراز. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) پرهیز کردن. پرهیزیدن. خویشتن را از چیزی نگاه داشتن. ( زوزنی ). تحرّز. اجتناب. تحفظ. دوری جستن. خویشتن رابگوشه داشتن. خویشتن داری. گریز. پرهیز:
بحجت نگه کن که در دین و دنیا
چگونه است از این ناکسان احترازش.ناصرخسرو.کنی ار احتراز وقتش نیست
ور کنی اضطراب جایش هست.مسعودسعد.از رنجانیدن جانوران احتراز نمودم. ( کلیله و دمنه ). و تأکیدی رفت که از راههای شارع احتراز واجب بیند. ( کلیله و دمنه ). و برزویه را مثال داد مؤکد بسوگند که بی احتراز در باید رفت. ( کلیله و دمنه ). و اظهار آنچه بندامت کشد احتراز واجب و لازم شمردن. ( کلیله و دمنه ).
هین مکن زین پس فرا گیر احتراز
که ز بخشایش در توبه ست باز.مولوی.حکما... گفته اند... بلا گرچه مقدور، از ابواب دخول آن احتراز واجب. ( گلستان ).
و ممال آن احتریز است:
ز دشمن بهر حال کن احتریز.سعدی.و رجوع به احتریز شود.
- احتراز کردن؛ اجتناب کردن:
حذر ز فتنه آن چشم نیم باز کنید
ز میزبان سیه کاسه احتراز کنید.صائب.

فرهنگ معین

( اِ تِ ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. ) پرهیز کردن، دوری نمودن. ۲ - (اِمص. ) خویشتن داری، پرهیز.

فرهنگ عمید

۱. دوری کردن از کسی یا چیزی، پرهیز کردن.
۲. [قدیمی] ملاحظه.

فرهنگ فارسی

پرهیزکردن، خودراازچیزی نگاهداشتن، دوری جستن ازکسی یاچیزی، خویشتن داری، پرهیز
۱ - ( مصدر ) پرهیز کردن پرهیزیدن خویشتن را از چیزی نگاه داشتن تحرز اجتناب تحفظ دوری جستن. ۲ - ( اسم ) خویشتن داری گریز پرهیز.

ویکی واژه

پرهیز کردن، دوری نمودن.
خویشتن داری، پرهیز.

جمله سازی با احتراز

از باد صولت کند احتراز خاک و ز خاک درگه تو کند افتخار باد
شد کبوتر آمن از چنگال باز گوسفند از گرگ ناورد احتراز
بدامن تو غبارم نمیرسد ای گل تو دامن از من رسوا به احتراز مکش