( آتش خانه ) آتش خانه. [ ت َ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) معبد آتش پرستان. آتشکده. آتشگاه. بیت النار. بیت النیران: و این آتشخانه را که داریم و خورشید را که داریم نه بدان داریم که گوئیم این را پرستیم اما بجایگاه آن داریم که شما محراب دارید. ( تاریخ سیستان ). || مجموع سلاح آتشین از توپ و تفنگ و نظائر آن در فوجی از سپاهی. || آتشخانه سماور و کشتی و راه آهن؛ قسمتی که آتش در آن است. و آتشخانه تفنگ، درون لوله آن است.
( آتش خانه ) ۱. کوره.
۲. جای روشن کردن آتش.
۳. آن قسمت از ماشین یا کارخانه که مواد سوختنی در آن ریخته می شود و آتش می گیرد.
۴. آتشکده.
۵. اسلحه خانه.
( آتش خانه ) معبد آتش پرستان
( آتشخانه ) ( اسم ) ۱ - جای روشن کردن آتش. ۲ - کوره. ۳ - قسمتی از سماور کشتی راه آهن که آتش در آنست. ۴ - آتشکده آتشگاه. ۵ - لول. تفنگ. ۶ - مجموع سلاحهای آتشین از توپ و تفنگ و مانند آنها.
آتشخانه
(مواد): کوره، جای افروختن آتش در سماور.
(نظامی): مخزن باروت و دیگر مواد انفجاری در توپ و تفنگ.
داش
💡 به آتشخانه داغ دل ما می زند دامن لب خود هر که بگشاید چو گل از بهر پند ما
💡 ترا سامان کاوش نیست از کوتاهی بینش وگرنه هر شراری در دل آتشخانه ای دارد
💡 مهر و مه بیتابی پروانه بر گردش کنند گر بریزند از غبارم رنگ آتشخانهها
💡 عرق دارد عنان احتیاج بینقاب من ره صد دیر آتشخانه واکردهست آب من
💡 دود دل عمریست بیدل میدهم پرواز و بس بر گسستن بستهام زنار آتشخانهای
💡 عشق آتشدست اصلاح تو نتوانست کرد بعد عمری خام از آتشخانه بیرون آمدی