کلمهی «اغواء» در فارسی و عربی به معنای فریبدادن، منحرفکردن ذهن یا کشاندن کسی به راهی نادرست است و معمولاً بار معنایی منفی و اخلاقی دارد، زیرا در اغواء نوعی تلاش آگاهانه برای تغییر تصمیم یا باور فرد به سوی چیزی نادرست، زیانآور یا برخلاف خیر و صلاح او وجود دارد. این واژه بیشتر در متون ادبی، دینی و فلسفی بهکار میرود و نشاندهنده تأثیری است که از طریق سخن، رفتار، وعده، تهدید یا جلوهگریهای فریبنده بر ذهن انسان گذاشته میشود تا انتخابی ناآگاهانه یا اشتباه انجام دهد. اغواء با «وسوسه» نسبت نزدیکی دارد، اما نسبت به آن شدت بیشتری دارد و به نوعی تلاش بیرونی سازمانیافته یا عمدی برای گمراهکردن اشاره میکند، درحالیکه وسوسه میتواند احساسی درونی و گذرا باشد. از نظر ریشهشناسی، این واژه بر پایه مفهوم «خارجکردن کسی از مسیر درست» شکل گرفته و در زبان فارسی بیشتر حالت رسمی و سنگین دارد، بهطوریکه در مکالمات روزمره کمتر شنیده میشود و معمولاً در نوشتههای تحلیلی، اخلاقی یا ادبی بهکار میرود. در سطح معنایی، اغواء با کلماتی مانند فریب، اغفال، گمراهی و انحراف قرابت دارد، اما بهدلیل بار معنایی شدیدتر و هدفمند، بیشتر برای موقعیتهایی استفاده میشود که شخص اغواکننده بهطور عمدی و آگاهانه عمل میکند و نتیجه کار او خروج فرد از مسیر آگاهی و ثبات فکری است.
اغواء
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
ویکی واژه
گمراه کردن، گول زدن.
جمله سازی با اغواء
در این هنگام سائورون ارباب تاریکی موردور شناخته شد، او باراد-دور، برج تاریک، را در نزدیکی کوه هلاکت ساخت. همچنین دروازه سیاه را ساخت تا جلوی مهاجمان به موردور را بگیرد. توسط حلقههای قدرت ۹ انسان فانی را اغواء کرد و آنها را به نزگول (اشباح حلقه) و خادمان اصلی اش تبدیل کرد. او سپاه عظیمی از اورکها، ترولها و انسانها (بهطور عمده ایسترلینگها و جنوبیها) برپا کرد.
در بعضی از نوشتههای تالکین آمدهاست که نام اصلی سائورون، «مایرون» بوده به معنای «ستودنی» ولی این نام پس از اینکه ملکور او را اغواء کرد دیگر به کار گرفته نشد و او همچنان به نامیدن خود با نام مایرون یا «تار-مایرون» تا قبل از نابودی نومهنور ادامه داد.
فقیهی قدری در پیش وی شد. طاوس بچشم انکار در وی نگرست، و او را از مسجد بیرون کرد. یکی گفت طاوس را که: این مردی فقیه است، بر وی میاستخفاف کنی؟! طاوس گفت: ابلیس افقه منه، یقول ابلیس: رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی، و هذا یقول: انا اغویت نفسی، یعنی که ابلیس اغواء و اضلال از حق دید، و قدری از خود میبیند، پس ابلیس ازو فقیهتر بود.