بخارا

بُخارا، نام یک ولایت و شهری در جمهوری ازبکستان است. این شهر پس از ورود اسلام به آسیای مرکزی به یکی از مهم‌ترین مراکز اسلامی تبدیل شد و نقش بسزایی در نشر و گسترش فرهنگ اسلامی در طول قرون مختلف ایفا کرد. به‌طوری‌که از قرن اول تا دوازدهم هجری، بخارا به عنوان مهد اسلام شناخته می‌شد. تا زمان ناصرالدین شاه بخشی از خاک ایران بود، اما طبق معاهده آخال از ایران جدا و به روسیه ملحق شد. امروزه مردم بخارا به آداب و رسوم و سنت‌های قدیمی اسلامی ایرانی خود پایبند هستند. شیعیان از دیرباز در بخارا حضور داشته‌اند و مدارکی وجود دارد که نشان می‌دهد آن‌ها با برخی مراجع نجف در ارتباط بوده و برای حل مشکلات خود از آن‌ها استفتاء می‌کردند. یکی از نشانه‌های ماندگاری مذهب شیعه در بخارا، برگزاری مراسم عزاداری عاشورا در این منطقه است و شیعیان در این شهر دارای مسجد و حسینیه هستند.

لغت نامه دهخدا

بخارا. [ب ُ ] ( اِخ ) شهری است مشهور از ماوراءالنهر و مشتق از بخار است بمعنی بسیارعلم. که چون در آن شهر علماء و فضلاء بسیار بوده اند بنا برآن بدین نام موسوم شده است. ( برهان قاطع ). نام شهری از توران مشتق از بخار که بمعنی علم است چون در آن شهر علماء و فضلاء بسیار بودند به بخارا موسوم کردند. ( از لطائف بنقل غیاث اللغات ). اما مؤلف غیاث گوید که بخار بمعنی علم در کتب دیگر بنظر نیامده. گویند که بخارا در زمان پیشین چنان شهر عظیم بود که در عالم از آن نیکوتر کمتر بود. ( هفت قلزم ). و آن را بخارای شریف گویند. یازده دروازه و دو صد مدرسه کوچک و هفت مسجد جامع بزرگ و چهل گرمابه و صدوپنجاه سرای تجار دارد و دوره ارگ آن شهریک فرسخ است و یک دروازه روی به مغرب دارد. گرداگردحصار شهر چهارده هزاروسیصدوهفتادودو قدم به تخمین آمده است و فاصله سمرقند و بخارا بمسافت سی وهشت فرسنگ و طول بخارا یکماه راه، سمرقند قدری از آن جا کوچکتر است. در توران بزرگترین شهر آن بلاد است، اما در ترکستان شهر از آن مهمتر بسیار است. ( از انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). نام شهری در حدود ترکستان در ساحل رود زرافشان که از قدیم مسکن ایرانیان بود. نام آن بنا بروایتی تلفظ مغولی نام ایرانی است که ویهار یا بهار باشد و آن نام معبد زرتشی یا ایرانی بود مانند نوبهار که نیز معبد بود. ( فرهنگ لغات شاهنامه ). و این لفظ بخارا بلغت بت پرستان ایغور و ختای نزدیک است که معابد ایشان که موضع بتان است بخار گویند و اشتقاق بخارا از بخارست که بلغت مغان مجمع علم باشد. ( از جوینی ). شهری بزرگست و آبادان. شهری است اندر ماوراءالنهر و مستقر ملک مشرق است و جایی نمناک است و بسیارمیوه و با آبهای روان و مردمان وی تیراندازند و غازی پیشه و ازو بساط و فرش و مصلی نماز خیزد نیکوی پشمین،و شوره خیزد، و حدود بخارا دوازده فرسنگ است اندر دوازده فرسنگ و دیواری بگرد اینهمه درکشیده بیک باره و همه رباطها و دهها از اندرون این دیوار... شهری است استوار و اندر میان دو رود نهاده یکی خرناب و یکی جیحون، و او را ناحیتی است تا به حدود بدخشان بکشد. ( از حدود العالم ). ذکر اسامی بخارا: نیمجکت، بومسکت،مدینة الصفریه یعنی شارستان رویین. مدینة التجار فاخره. ( تاریخ بخارای نرشخی ص 26 و 27 ). یاقوت گوید: بخارا از بزرگترین شهرهای ماوراءالنهر است، میان آن و جیحون دو روز راه است، پایتخت ساسانیان بود، بطلمیوس در کتاب ملحمه گوید طول آن 87 درجه و عرض آن 41 درجه و در اقلیم پنجم است و طالع آن اسد... شهری قدیمی پر از باغستانهای میوه است و میوه آن اغلب به مرو حمل میشود و از آنجا تا مرو 12 منزل راه است و میان آن و خوارزم بیش از 15 روز راه باشد، و تا سمرقند 7 روز یا 37 فرسنگ. از بالای قهندز بخارا هرچه بینی سبزه و باغستان است که کاخها را احاطه نموده و سبزی باغها به سبزی آسمان می پیوندد. آن جا را بومجکت نیز گفته اند، قلعه قهندز آن مسکن امرای سامانی بود و ربض و مسجد جامع در دروازه قهندز واقع است، رودخانه صغد از وسط ربض می گذرد. ( از معجم البلدان ). شهری است در ترکستان جزء جمهوری ازبکستان اتحاد جماهیر شوروی بر کنار زرافشان و حدود 80 هزار جمعیت دارد، بیابان قزل قوم نزدیک آنست، امروز از دو قسمت تشکیل شده: بخارای نو که شهری روسی است و ایستگاه راه آهن ترکستان است و شهر قدیمی که میان باغها و بساتین احاطه شده و مساجد قدیمی متعدد دارد و راه ارتباطی مرو و سمرقند و مشهد و هرات از آنجا می گذرد و از جهت تجارتی اهمیت دارد. ابریشم و پنبه محصول عمده آن است و معدن مس دارد. این شهر ابتدا پایتخت سامانیان بود. بوسیله چنگیز فتح و خراب شد و پس از تعمیر مجدد سالها پایتخت حکام ازبک بود و باز بتصرف ایران درآمد و در دوران قاجار روسها بتصرف آن دست زدند. ( از لاروس ). در 280 هزارگزی شرق مرو قرار گرفته و 366 گز از سطح دریا ارتفاع دارد. مدرسه عبداﷲ و قصرخان از ساختمانهای قدیمی آنجاست. مردم آن تاجیک و فارسی زبان و جمعی ازبک و ترک و یهودی هستند. پوست گوسفند مخصوصی که شبیه نوع قرمان میباشد از اطراف این ناحیه به دست می آید و معروف است و از پوست گوسفند دیگری که موی مجعد دارد نیز کلاههای خوب می سازند. در این حدود شتر فراوان است و از پشم آن عبا می بافند. نواحی معروف امارت بخارا عبارت است از اورامیتان زندانی، وافکند، وردانزی، خیرآباد،واکانزی، کیجوان، کرمینه، زودین، کات کرکان، قتارجی، پنج شنبه، میتان، توراته، چالاق، کرشی، خوزار، شیرآباد، سدآباد، چراغچی، ناراز، کاکی، چارجوی و اوتار. ( از قاموس الاعلام ترکی ). شهر مشهور ماوراءالنهر است که سابقاً مقر خان بخارا بود و اکنون از شهرهای ازبکستان است و دارای 80 هزار تن جمعیت است و ایالتی که در تحت حکمرانی این خان بود نیز بخارا نامیده میشد و گویند چون در این شهر علما و فضلا بسیار بوده اند آن را بخارا گفتندی، منسوب به بخار که علم و فضل باشد. مملکت بخارا در جنوب شرقی ترکستان واقع شده مابین 35 درجه و 15 دقیقه و 41 ثانیه عرض شمالی و 60 درجه و 70 دقیقه و 40 ثانیه طول شرقی و سابقاً شامل خانات بخارا و آنکوئی و کندوز و حصار و غیره بود و مساحت سطح آن 593000 کیلومتر مربع و پایتخت آن شهر بخارا و شهرهای عمده اش سمرقند و قراتول و جز آنها بود. این مملکت در زمان کیان یکی از ممالک وسیعه ایران بود و بعد در تصرف اسکندر درآمد و بعد جزء مملکت باختریان گردید و در مائه ششم م. اتراک آن را متصرف شدند و در مائه هفتم چینی ها و در سال 705 م. اعراب آن را تصرف کردند و تا مائه نهم در تصرف نواب خلفا بود و در 1000م. در تصرف آل سامان درآمد و در 1027 سلاجقه آن را تصرف نمودند و در 1219 مغول و در 1383 در تصرف امیر تیمور درآمد و بعد در 1505 در تصرف ازبک و بالاخره در 1600 م. در تصرف استراخان و احفاد او که نیز از نژادازبک اند درآمد و پس از آن اگرچه در تصرف همین خوانین بود ولی در حقیقت جزء مستملکات روس محسوب می گردید.( ناظم الاطباء ). احمدبن نصر گوید که نامهای بخارا بسیار است و در کتاب خویش نیمجکت آورده است و باز جای دیگر دیدم بومسکت آورده است، و بجای دیگر بتازی نبشته مدینة الصفریه یعنی شارستان رویین و بجای دیگر بتازی مدینةالتجار یعنی شهر بازرگانان و نام بخارا از همه معروفتر است... و بحدیثی نام بخارا فاخره آمده است. ( تاریخ بخارا ص 26 ). محمدبن جعفر گوید چون بیدون بخار خداة بمرد، از وی پسری شیرخواره ماند، نام او طغشاده، این خاتون که مادر این پسر بود به ملک بنشست وپانزده سال ملک داشت و بروزگار او عرب به بخارا آمدن گرفتند. ( تاریخ بخارا ص 8 ). و کرمینه از جمله روستاهای بخاراست و آب او از آب بخاراست و خراج او از خراج بخاراست. ( تاریخ بخارا ص 13 ): میر خراسان در زمان آل سامان به بخارا نشستی. ( حدود العالم ).

فرهنگ فارسی

یکی از شهر های بزرگ ماورائ النهر قدیم و مرکز بعض حکومتهای اسلامی ایران و کانون نشر علوم و معارف ایرانی و اسلامی پایتخت دولت سامانی امروزه جزو جمهوری ازبکستان ( شوروی ) است. این شهر و شهر های دیگر ماورائ النهر به دست چنگیز خان مغول ویران گردید. کرسی آن نیز [ بخارا ] نام دارد. ۱۴۷٠٠٠ سکنه. صنعت نساجی ( پنبه ابریشم ) و قالی.
شهریست مشهور از ماورائ النهر و مشتق از بخارست بمعنی بسیار علم.

جملاتی از کلمه بخارا

گر پار سپه راند پی فتح خبوشان امسال به تسخیر بخاراست مصمّم
به هنگام سیل آشکارا شدن نشاید ز ری تا بخارا شدن
غره مشو بدان که کسی گوید بهمان فقیه بلخ و بخارا شد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم