آنسر
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
ویکی واژه
(قدیم): آندنیا، آخرت، مقابل اینسر.
آن سرش ناپیدا بودن (پیدا نبودن): برای زیادهرَوی کردن در بزرگ جلوه دادن امری گفته میشود؛ بیش از اندازه و تصور بودن.
جمله سازی با آنسر
علم زر بسر آنروز که دستار نمود دید دل کش خرد و صبر در آنسر میشد
عقل را بر شکن ای ابن یمین تا نفسی یکدو جام از کف آنسرو سمنبر گیریم
بود آنسرو روان نخل مراد دوستان زان بود تاریخ سال رحلتش نخل مراد
حسرت آنسرو بی پایان و چشم آخر ندید نخل قد یار خود کز سروبستان خوشترست
ساقی امشب مه من مست و سر افشان سازش که بمستی مگر آنسرو شود مایل من
ز نفس ار بری آنسر کز ریا رست دگر میدان که دولت دولت تست