احاطه به معنای محاصره کردن، در بر گرفتن یا کنترل کردن یک مکان، موضوع یا وضعیت است. مثلاً، یک ارتش میتواند یک منطقه را احاطه کند یا یک دیوار میتواند یک حیاط را احاطه کند.
از طرفی دیگر احاطه معنوی یا فکری به معنای درک کامل یا تسلط بر یک موضوع یا مفهوم است. مثلاً، وقتی کسی میگوید که بر یک موضوع خاص احاطه دارد، به این معنی است که آن فرد دانش و تسلط کافی بر آن موضوع را دارد.
احاطه
لغت نامه دهخدا
( احاطة ) احاطة. [ اِ طَ ] ( ع مص ) اِحاطت. گرد چیزی درآمدن. ( تاج المصادر ). گرد چیزی برآمدن. ( زوزنی ). گرد چیزی گرفتن. فروگرفتن. تأثف. فرازگرفتن چیزی را. ( صراح ): و ثمره این اعتراف و رضا آن است که احاطه کند زیادتی فضل خدا را. ( تاریخ بیهقی ). از احاطت لشکر بقلاع و محاربت و نهب و تاراج امان خواست. ( جهانگشای جوینی ). || احاطه، درک کردن چیزی است بطور کامل و تمام، ظاهراً و باطناً. ( تعریفات ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] در امری اطلاع کامل و مهارت داشتن.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - گرد چیزی بر آمدن چیزی یا جایی را فرا گرفتن و در میان گرفتن. ۲ - درک کردن چیزی بطور کامل و تمام ظاهرا و باطنا.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] احاطه در منطق عبارت است از ادراک و اندر یافتن چیزی به نحو تامّ و کامل.
ادراک و اندر یافتن چیزی بنحو تامّ و کامل را احاطه گویند.«و این قدر اشارتی است به تصوّر ماهیت علم منطق، و تنبیهی بر فایده آن به حسب امکان در این موضع. چه احاطه به کنه آن بعد از تحصیل تمامی علم تواند بود».
خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۵.
۱. ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۵.
خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی به انضمام واژه نامه فرانسه و انگلیسی، ص۷.