بدیهی

بدیهی به معنای روشن، واضح و غیرقابل انکار است. به عبارتی، چیزی که همه آن را می‌دانند و نیازی به توضیح یا استدلال ندارد.

در فلسفه این واژه به مفاهیمی دلالت دارد که به عنوان اصول اولیه و بنیادین پذیرفته شده‌اند و نیازی به اثبات ندارند. به عنوان مثال: اگر چیزی وجود داشته باشد، پس آن چیز وجود دارد، یک گزاره بدیهی در فلسفه است.

در علوم، برخی از اصول و قوانین به عنوان بدیهی در نظر گرفته می‌شوند. مثلاً قوانین اولیه فیزیک که به وضوح قابل مشاهده و آزمایش هستند.

ویژگی‌ها:

وضوح: بدیهی بودن به معنای این است که مفهوم یا حقیقت به راحتی قابل درک است.

عمومیت: بسیاری از افراد به طور طبیعی با این حقیقت آشنا هستند و نیازی به توضیح بیشتر ندارند.

غیرقابل انکار: بدیهیات معمولاً به گونه‌ای هستند که نمی‌توان آن‌ها را رد کرد یا با دلایل منطقی نقض کرد.

لغت نامه دهخدا

بدیهی. [ ب َ هی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به بدیهة. ناگهانی. ( ناظم الاطباء ). مرتجل. ( فرهنگ فارسی معین ). || بدون فکر و یادآوری و تأمل و اندیشه. ( ناظم الاطباء ). || آشکار و پیدا و ظاهر و هویدا. ( ناظم الاطباء ). روشن. آشکار. واضح. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اصطلاح منطق ) چیزی که بخودی خود ظاهر و هویدا باشد. ( از ناظم الاطباء ). هر تصور یا تصدیق که درک آن محتاج بتفکر نباشد. تصدیق بدیهی چون کل اعظم از جزء است. یا دو نقیض نه اجتماع می کنند و نه ارتفاع. مقابل نظری. ( یادداشت مؤلف ). چیزی که علم آن موقوف بتفکر نباشد چنانکه واحدنصف اثنین است. ( از غیاث اللغات ). ضروری مقابل نظری. مقدمات اولیه، و آن چیزی است که تصور دو طرف آن کافی است و نسبت در جزم عقل به اوست. بعبارت دیگر آنچه را که عقل مقتضی بداند در موقع تصور دو طرف و نسبت هم محتاج به استعانت غیر نباشد و این معنی از معنی قبل اخص است بواسطه آنکه شامل تصور نیست و نیز بواسطه آن که شامل حسیات و تجربیات و غیر آن نیست. آنچه عقل به مجرد توجه به آن بدون استعانت بحس خواه تصور وخواه تصدیق اثبات کند و این معنی نیز از معنی قبل اخص است زیرا شامل تصور و تصدیق هم هست. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). آنچه نزد عقل در بادی نظر مورد قبول باشد. تصور یا تصدیقی که حصول آنها متوقف بر کسب و استدلال نباشد بدیهیات بر شش قسمند: اولیات. فطریات. مشاهدات. متواترات. حدسیات. تجربیات. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به مبانی فلسفه تألیف سیاسی 260 شود.

فرهنگ معین

(بَ ) [ ع. ] (ص نسب. ) ۱ - روشن، آشکار. ۲ - آن چه که عقل برای پذیرفتنش نیاز به استدلال ندارد.

فرهنگ عمید

۱. واضح، آشکار.
۲. (فلسفه ) ویژگی آنچه دانستن آن محتاج تفکر نباشد.

فرهنگ فارسی

مرتجل، آنچه که دانستن آن محتاج تفکر، نباشد، واضح و آشکار و ضروری در نظر عقل
( صفت )۱ - روشن آشکار واضح. ۲ - مرتجل. ۳ - ژنچه که نزد عقل در بادی نظر مورد قبول باشد تصور یا تصدیقی که حصول آنها متوقف بر کسب و استدلال نباشد. بدیهیات بر شش قسمند: اولیات فطریات مشاهدات متواترات حدسیات تجربیات.

دانشنامه آزاد فارسی

بَدیهی
(یا: بَیِّن؛ بَیِّن به نفس) اصطلاحی در منطق، دربرابر تصوّر و تصدیق نظری و اکتسابی. هرگاه تصور یا تصدیق خودبه خود معلوم باشد و برای پذیرش آن از معلومات دیگر استفاده نشود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بدیهیات، جمع بدیهی از ریشه بَدَأَ، از اصطلاحات منطق صوری و فلسفه می باشد.
بَداهت در لغت به معنای «ابتدائاً و ناگهانی برکسی وارد آمدن» و در اصل «بَدَاءَة» («هاء» بدل از همزه) است.
بدیهیات در منطق صوری
بدیهی و بدیهیات در دو باب مختلف در منطق صوری مطرح شده است: باب علم و تقسیمات آن؛ و باب صناعات خمس.
← علم و تقسیمات آن
بدیهیات شش قسمند که در ذیل آورده می شود.الف- اولیات ب- فطریات ج- مشاهدات د- متواترات ه- حدسیات و- تجربیات.اولیات مانند این قضیه که کل بزرگتر از جزء خود است.فطریات قضائی هستند که قیاسات آنها با آنها است (اربعه زوج است).مشاهدات آنچه بوسیله حواس ظاهری ادراک شود.متواترات مانند قضایائی که شهرت و یا اجماع بر وقوع یا لا وقوع آنها باشد.حدسیات قضایائی که بر مبنای حدس و گمان باشند.تجربیات مانند بدست آوردن قواعد کلی از استقراء و تجرب ه و آزمایش در موارد متعدد.

ویکی واژه

روشن، آشکار.
آن چه که عقل برای پذیرفتنش نیاز به استدلال ندارد.

جملاتی از کلمه بدیهی

شرم‌آور است که عقل ظاهر مان را شکل می‌دهد اما قادر به شکل‌دادن خود نیست؛ بدیهی است که هیچ‌گاه در زندگی شرایطی بهتر از این برای فراگیری فلسفه نخواهی داشت!
بدیهی‌است که نیچه در زمان مرگ شوپنهاور شانزده ساله بوده و معاشرتی با وی نداشته‌است.
بدیهی است هوس در ضمیر آدمیان طبیعی است خطا در نهاد جنس بشر
داند خرد بعلم بدیهی که بی خلاف توقیع تست صورت تقدیر غیبدان
چنان رسته و بی غم عمیم چنین پیوسته؛ گاه در موقف و اقفان حضرت است و گاه در محفل اولیای دولت. بدیهی است که هوای آن جا را چه نشاط و طرب است و فضای این جا را چه بساط تعب؟
این یک روش بدیهی برای این مسئله است که توسط یک روبات غیر هوشمند یا شاید یک موش می‌تواند پیاده‌سازی شود و آن به سادگی حرکت کردن در یک مسیر مستقیم تا رسیدن به یک تقاطع است و بعد انتخاب یک مسیر به صورت تصادفی است تا در آن جهت حرکت شود. گرچه چنین روشی همواره در نهایت به یک پاسخ درست می‌رسد، اما این الگوریتم می‌تواند بسیار کند باشد.
گاهی برای محاسبهٔ احتمال یک آزمایش، می‌توان آن آزمایش را متشکل از دنباله‌ای از آزمایش‌ها در نظر گرفت. به‌طور مثال آزمایش پرتاب متوالی یک سکه را می‌توان تکرار آزمایش پرتاب یک سکه در نظر گرفت و بدیهی است که نتیجهٔ یک آزمایش در نتیجهٔ آزمایش دیگر هیچ تأثیری ندارد. در این شرایط گفته می‌شود که این زیر آزمایش‌ها مستقل هستند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم