بحلی.[ ب ِ ح ِ ] ( حامص مرکب ) بحل. کلمه ای است که در طلب آمرزش و مغفرت و معذرت و عذرخواهی استعمال می کنند. ( ناظم الاطباء ). بخشودن. حلال کردن. خشنودی اظهار کردن بمعنی حلالی و حلیت خواستن. ( فرهنگ شعوری ). حلال بائی. تحلل. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به بحلی خواستن شود.
(بِ حِ ) [ فا - ع. ] (مص ل. ) حلالیت طلبیدن، حلال کردن.
بخشودن.
* بحلی خواستن: (مصدر لازم ) [قدیمی] بخشودگی خواستن.
حل بائی تحلل.
حلالیت طلبیدن، حلال کردن.
💡 گر کام دل من ندهی از لب خویش بس خون دلم بریزی از من بحلی
💡 کردی تو قصد دلم وز بی دلی خجلم گر قصد جان نکنی از من به دل بحلی
💡 و بدان که بحلی آن وقت تمام بود که بگوید که چه کرده ام که از مجهول بیزار شدن درست نبود.
💡 بر آن سری که دل مستمند ما بخلی اگر به دل برهم از تنم به جان بحلی
💡 از من بحلی هر چه کنی یا نکنی ای وای بمن اگر نسازی بحلم
💡 همه آراسته بزیور سنت و جماعت و متحلی بحلیه براعت و بلاغت، حنفیان یکرنگ و متدینان یک سنگ، بوی بدعت را بمشام ایشان ممری نه، و خیال خیانت را در سینه ایشان مقری نه