کلمه «بایر» در زبان فارسی به معنای زمین و مکان خشک، بیحاصل یا غیرقابل کشت است. این واژه برای توصیف زمینهایی به کار میرود که به دلیل کمبود آب، کیفیت خاک پایین یا سایر عوامل محیطی، قابلیت تولید محصول یا رشد گیاهان را ندارند.
کاربردها
کشاورزی: در زمینه کشاورزی، بایر به زمینهایی اطلاق میشود که برای کشت مناسب نیستند و نمیتوان در آنها محصولات زراعی پرورش داد.
زمینهای غیرمسکونی: همچنین میتوان از این واژه برای توصیف مناطق یا زمینهایی که بدون استفاده و خالی از سکنه هستند، استفاده کرد.
مثال
«این منطقه بایر و خشک است و هیچ گونه زراعتی در آن انجام نمیشود.» به طور کلی، این واژه به زمینهای غیرپربار و غیرقابل استفاده اشاره دارد.
بایر. [ ی ِ ] ( ع، ص ) زمین خراب نامزروع. ( از منتهی الارب ). بائرة یا بائر.مقابل آباد. مقابل دایر. لم یزرع. غیر مزروع. نامزروع و تأنیث آن بائرة است. ( آنندراج ). زمین خراب. ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). ویران. بی بنا. بی زرع و کشت. خاک مرده. ناآباد. غیر ذی زرع. زمین ناکشته که به زرع و درختکاری آباد نشده باشد. ج، بور. ( از اقرب الموارد ). زمین ویران: طاهر نصرآبادی در احوال میرزا ابوالحسن نواده میرابولمعالی نوشته که میرابوالمعالی در خدمت شاه عباس ماضی کمال اعتبار داشت،رقمی به او عنایت کرده بود که هر زمین بایری که در آن ولایت باشد آبادان کند جهت خود، چنانچه شصت ودو تومان از مال او به سیورغال مقرر بوده. ( از آنندراج ).
لگد کنند و چرند آنچه گندم و سبزه است
چنانکه دایر و بایر شود همه یکسان.ظهیرالدوله صفا. || هلاک شده. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ).
- رجل حائر و بائر؛ مرد سرگشته و خودرأی. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مرد گمراه سرگشته که به هیچ چیز توجه نکند و از راه راست پیروی نکند و مطیع راهنمایی نشود. و کلمه بائر اتباع حائر است. ( از اقرب الموارد ).
(یِ ) [ ع. بائر ] (ص. ) خراب، لم یزرع.
۱. ویران، خراب.
۲. فاسد.
۳. زمینی که در آن زراعت نکنند.
بایر، ویران، خراب، فاسد، زمینی که در، آن زراعت نکنند، مقابل دائر، بائر
( اسم صفت ) خراب لم یزرع ( زمین ) مقابل دایر.