بالا آمدن

لغت نامه دهخدا

( بالا آمدن ) بالا آمدن. [ م َ دَ ] ( مص مرکب ) برشدن. برآمدن. ارتفاع گرفتن. صاعد شدن.
- بالا آمدن آب رود یا دریا؛ مد پیدا کردن آب. طغیان کردن آب. ارتفاع گرفتن و برآمدن آب.
- بالا آمدن جان؛ تعبیری دشنام گونه است مردن و جان دادن یا جان سپردن را.
- بالا آمدن ساختمان؛ به مرحله پوشش رسیدن آن. برآمدن دیوارهای آن. از زمین برتر شدن پایه های ساختمان.
- بالا آمدن شکم؛ نفخ کردن شکم. باد کردن شکم.
- || بمجاز آبستن شدن. حامله گشتن. حامل شدن.
- ببالا برآمدن؛ برشدن. ارتفاع گرفتن. از جای فرودین بجایگاه برین رفتن. بر فراز بلندی یا تپه شدن:
ببالا برآمد درفشی به دست
به نعره همی کوه را کرد پست.فردوسی.

فرهنگ فارسی

( بالا آمدن ) بر شدن بر آمدن

ویکی واژه

sorgere

جمله سازی با بالا آمدن

مثال بارزی از یک شیء غیرممکن است. پلکان پنروز نمای ترسیمی ۲ بعدی از یک پلکان است که پله‌هایش در حین بالا آمدن یا پایین‌رفتن، ۴ پاگرد ۹۰ درجه را متحمل می‌شوند که همین موضوع مسبب یک چرخهٔ پیوسته و بی‌انتها است.
شهر قدیمی کوکس در پی ساخت یک سد در سال ۱۹۷۸ و بالا آمدن آب به زیر آب فرو رفت.
آشوراده در اغلب منابع تاریخی به عنوان مجمع الجزایر آشوراده که متشکل از سه جزیره بوده‌است، آمده که با بالا آمدن سطح آب هر دو جزیره کوچک انتهای آن در آب فرورفته و در حال حاضر تنها یک جزیره باقی مانده‌است.
به سوی من آمد تا به من نزدیک شد، دیدم که دو سبع عظیم به دوش من بالا آمدند، من به ایشان نظر نکردم، نه در وقت برآمدن و نه در وقت فرود آمدن.
نخست آنکه، با بالا آمدن آب در زمین‌های کم عمق این خطر وجود داشته که کشتی‌ها ندانسته به سوی آب‌های کم عمق رفته، به شن نشسته و نابود شوند.