باف

لغت نامه دهخدا

باف. ( نف مرخم ) مخفف بافنده که نعت فاعلی است از مصدر بافتن بهمه معانی، و این صورت مخفف در صفات فاعلی مرکب بیشتر متداول است، همچون: ابریشم باف. توری باف. جاجیم باف. جوراب باف. جوال باف. که صورت مخفف آن ابریشم بافنده و... است. در کلمات مرکب ذیل «باف » را توان دید، بیشتر در معنی نسج: ابریشم باف.
- بوریاباف؛ بافنده بوریا. ( آنندراج ):
بوریاباف اگر چه بافنده ست
نبرندش به کارگاه حریر.سعدی.توری باف. جاجیم باف. جوراب باف. جوال باف. حریرباف. حصیرباف. خیال باف. دروغ باف. دیباباف:
وز قیاست بوریا گر همچو دیباباف نیست
قیمتی باشد بعلم تو چو دیبا بوریا.ناصرخسرو.روبنده باف. زری باف. زره باف. زنده باف. زنبیل باف. شال باف. زیغباف:
زیغبافان را با وشی بافان بنهند
طبل زن را بنشانندبر رود نواز.ابوالعباس.شَعرباف. فلسفه باف. قلنبه باف. قالی باف. کامواباف. کش باف. گلیم باف. گونی باف. گیسوباف. مخمل باف. منسوج باف:
چه خوش گفت شاگرد منسوج باف.
چو عنقا برآورد و پیل و زراف سعدی ( بوستان ).یراق باف. || مخفف بافت و بافته و بافته شده، برخلاف قیاس. نسیج. ( المعرب جوالیقی، ص 140 ). تنیده شده. بمعنی بافته شده است. ( یادداشت مؤلف ). در ترکیبات ذیل: آستری باف. ارمنی باف. اطلس باف. شوشتری باف. فرنگی باف. خانه باف:
ز کتان و متقالی خانه باف
زده کوهه بر کوهه چون کوه قاف.نظامی.دست باف بمعنی بافته شده با دست. و ریزباف. و سطبرباف و شوشتری باف و فرنگی باف و امثال آن، بمعنی بافته شده و قیاس آستری بافت و ارمنی بافت و اطلس بافت و پای بافت و دست بافت و ریزبافت و سطربافت است. || ( فعل امر ) امر از بافتن. ( آنندراج ) ( فرهنگ شعوری ).
باف. ( اِخ )دهی است به خوارزم. ( منتهی الارب ) ( معجم البلدان ).
باف. ( اِخ ) نام قصبه ای است در ساحل غربی جزیره قبرس که حدود 1500تن سکنه دارد، شهری است قدیمی که توسط مهاجرنشینان یونانی بنا شده و معبدی خاص برای زهره ( الهه عشق ) در آنجا بوده است ( از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1199 ).

فرهنگ عمید

۱. = بافتن
۲. بافنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): بوریاباف، شال باف، حریرباف، جوراب باف.
۳. بافته شده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): دست باف.

فرهنگ فارسی

( ریشه بافتن بافیدن ) ۱ - ( اسم ) در ترکیب گاه بجای ( بافنده ) آید: بوریا باف حریر باف حصیر باف شالباف. ۲ - ( اسم ) گاه در ترکیب بجای ( بافته ) آید: کشباف.
نام قصبه ای در قبرس

فرهنگستان زبان و ادب

{IEP} [شنوایی شناسی] ← برنامۀ آموزش فردی

جمله سازی با باف

استعاذه فیلمی به کارگردانی و نویسندگی محسن مخملباف ساخته سال ۱۳۶۲ است.
‫جورابِ یار بافته در دستِ یار بود‬ ‫آداخلی قیز، بیگ جوْرابی توْخوردی‬
توده توده مشک داری ریخته بر پرنیان حلقه حلقه زلف داری بافته بر ششتری
او برای قوت خود زنبیل بافت نه چو تو قالی قال و قیل بافت
آذرنجان، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بافت در استان کرمان ایران است.
دقیست این که بافتم از تار و پود شعر کو مدعی؟ که مینهد انگشت بر دقی