ایمان

ایمان

ایمان به عنوان یک نیروی درونی، انسان را به سمت رفتارهای مثبت و سازنده هدایت می‌کند. این باور عمیق، پایه‌گذار تقواست و به فرد کمک می‌کند تا در زندگی روزمره‌اش اصول اخلاقی را رعایت کند. در مجموع، ایمان و تقوا طیفی از رفتارهای درونی و بیرونی را تشکیل می‌دهند که هر یک بسته به درجات خود، ثمرات مختلفی را به همراه دارند. عمل صالح، نتیجه‌ای از درجات بالای ایمان و تقواست و می‌تواند تأثیرات مثبتی در آینده داشته باشد. این اعمال نه تنها به بهبود شخصیت فرد کمک می‌کنند، بلکه بر جامعه نیز اثرگذارند. با تقویت ایمان، فرد می‌تواند به آرامش درونی دست یابد و در مواجهه با مشکلات مقاوم‌تر باشد.

لغت نامه دهخدا

ایمان. [ اَ] ( ع اِ ) ج ِ یمین. برکت ها و قوت ها. ( از اقرب الموارد ). برکتها و تواناییها. ( منتهی الارب ). || ج ِ یمین. سوگندها. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ): 
من شکستم حرمت ایمان او
پس یمینم برد دادستان او.مولوی.|| ج ِ یمین ( سوی راست ). ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). و رجوع به یمین شود. || ( ص ) مردی که زن وی مرده باشد و محتاج به زن بود، یقول رجل ایمان عیمان؛ مرد زن مرده محتاج بزن. ( ناظم الاطباء ). رجل ایمان عیمان؛ مرد زن و مواشی مرده که آرزوی زن و شیر دارد، امراءة ایمی عیمی؛ مؤنث آنست. ( منتهی الارب ).
ایمان. ( ع مص ) ( از «ی م ن » ) به یمین درآمدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). از جانب یمین آمدن. ( ناظم الاطباء ). || به سوی راست رفتن. ( منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ) ( آنندراج ). از جانب راست آمدن: ایمن الرجل؛ از جانب راست آن مرد درآمد. ( ناظم الاطباء ).
ایمان. ( ع مص ) ائمان. اعتمادکردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || زنهار دادن و بی بیم گردانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). در امن قرار دادن کسی را. ( از اقرب الموارد ). امن گردانیدن. ( تاج المصادربیهقی ). ایمن گردانیدن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) ( غیاث اللغات ). || فروتنی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تصدیق کردن کسی را و گرویدن به او و قبول شریعت وی کردن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). تصدیق کردن کسی را و در انقیاد او درآمدن. ( از اقرب الموارد ). گرویدن و تصدیق کردن. ( از مصطلحات عرفاء دکتر سجادی ). گرویدن. ( غیاث اللغات ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || ( اِمص ) گِرَوِش. باورداشت.اعتقاد. مقابل کفر. ( فرهنگ فارسی معین ). تصدیق. نقیض کفر. ( از اقرب الموارد ). تصدیق. ( تعریفات ) ( مجمل اللغة ). || اعتقاد به جنان و اقرار به لسان و عمل به ارکان و اظهار خشوع و فروتنی و قبول شریعت. ( ناظم الاطباء ). اعتماد و اقرار و اعتراف و اعتقاد و دین و مذهب و آئین و راستی و خلوص در دین. ( ناظم الاطباء ). مقابل کفر است. ( از فرهنگ مصطلحات عرفاء دکتر سجادی ). || ایمان در شرع عبارتست از اعتقاد بقلب و اقرار به زبان. گفته شده هر کس شهادت بدهد و عمل نکند و معتقد هم نباشد او منافق است و کسی که شهادت بدهد و عمل نکند و معتقد باشد او فاسق است. هر کس شهادت هم ندهد او کافر است. ( تعریفات ). در شرع تصدیق به دل و اقرار به زبان وحدانیت خدای تعالی را و حقیقت پیغمبر علیه السلام را. ( مؤید الفضلاء ).

فرهنگ اسم ها

اسم: ایمان (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: imān) (فارسی: ايمان) (انگلیسی: iman)
معنی: باور، گرایش، اعتقاد، اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین، در مقابل کفر، یقین داشتن به درستی اندیشه یا امری
ایمان

جملاتی از کلمه ایمان

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! قصاص در مورد قتل برای شما مقرر شده‌است؛ آزاده برای آزاد، و برده برای برده، و زن برای زن.» (۲: ۱۷۸)، وضعیت در آسیب مشخص نیست. برای چنین مجازاتی، (چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان، و غیره) عبارت «این‌گونه ما در کتاب به آن‌ها (بنی‌اسرائیل) نوشتیم» استفاده می‌شود. (۵:۴۵)
شد کفر و ایمان مشتبه، در هم چو پیوند زره از کار این بگشا گره، برحال آن بفکن نظر
کنفوسیوس گفت است: من انتقال می‌دهم اما نوآوری نمی‌کنم. من عاشق دوران باستان هستم و به آن ایمان دارم.

آموزه‌های قرآن دربارهٔ مسائل جنگ و صلح به موضوع بحث داغی در سال‌های اخیر تبدیل شده‌اند. در یک سو، برخی منتقدان معتقدند برخی آیه‌های قرآن اجازه حمله نظامی علیه ناباوران هم در زمان زندگی محمد و هم بعد از آن را می‌دهد. قرآن می‌گوید «ای کسانی که ایمان آورده‌اید با کافرانی که به شما نزدیک‌ترند پیکار کنید» (توبه 123) 

در مواضع کلارک نسبت به فضا، عنصری از ایمان وجود دارد، اگرچه این عنصر از نوع مذهبی نیست. موضع او بیشتر به نوعی خوشبینی نامحدود نسبت به قدرت هوش شباهت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم