اهمال

اهمال به معنای کوتاهی، سهل‌انگاری یا بی‌توجهی نسبت به انجام کاری است که باید به موقع و با دقت انجام شود. وقتی فردی به وظایف یا مسئولیت‌های خود به درستی رسیدگی نمی‌کند یا در انجام کاری تأخیر می‌اندازد، گفته می‌شود که دچار اهمال شده است. این رفتار باعث ایجاد مشکلات، خسارت یا نارضایتی می‌شود.

این مفهوم در بسیاری از زمینه‌ها، به ویژه در امور حقوقی، اخلاقی و کاری اهمیت دارد. به عنوان مثال، در حقوق مدنی یا کیفری، اهمال می‌تواند منجر به مسئولیت حقوقی شود، زیرا فرد با بی‌توجهی خود ممکن است به دیگران آسیب برساند یا حقوق آن‌ها را نقض کند. بنابراین، قانون برای جلوگیری از آن، مقررات و مجازات‌هایی وضع کرده است.

از نظر اخلاقی، این عمل به عنوان رفتاری ناپسند و غیرمسئولانه دیده می‌شود، زیرا نشان‌دهنده عدم تعهد و بی‌تفاوتی نسبت به وظایف و تعهدات است. افراد با اهمال‌کاری ممکن است اعتماد دیگران را از دست بدهند و در روابط اجتماعی یا کاری خود دچار مشکل شوند.

لغت نامه دهخدا

اهمال. [ اِ ] ( ع مص ) بخود فروگذاشتن چیزی را. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). فروگذاشتن چیزی را بخود. ( از صراح ومنتخب بنقل غیاث اللغات ) ( آنندراج ). فروگذاشتن. ( مؤید ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( تفلیسی ) ( مجمل اللغة ) ( مصادر زوزنی ). بخود واگذاشتن یا رها کردن چیزی را و بکار نبردن آن را بعمد یا نسیان. ( از اقرب الموارد ). گذاشتن چیزی را و باستعمال ناداشتن آنرا. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). || استوار نداشتن کار کسی را. ( از اقرب الموارد ). || ضد اعجام. ( ازاقرب الموارد ). بی نقطه کردن حرف. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || ( اِ ) غفلت. تهاون. تغافل. بی پروایی. فروگذار. فروگذاشت. سستی. تکاهل. درنگی. ( ناظم الاطباء ): هر جانوری که در این کار اهمال نماید از استقامت معیشت محروم آید. اهمال...را مذهب جمعیت رخصت نمی بینم. ( کلیله و دمنه ). و در پای اهمال و امهال افتد. ( سندبادنامه ص 216 ). این اهمال و امهال را چه حجت آرد. ( سندبادنامه ص 217 ). منوچهر در سرکس بپدر فرستاد و از معرض حقوق و اهمال حقوق تفادی نمود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 265 ). در چنین سالی مخنثی دور از دوستان که سخن در وصف او ترک ادب است... و بطریق اهمال از سر آن درگذشتن هم نشاید. ( گلستان ).

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع. ] ۱ - (مص م. ) فرو گذاشتن، سرسری کاری را انجام دادن. ۲ - بی پروایی کردن. ۳ - (اِمص. ) سهل انگاری. ج. اهمالات.

فرهنگ عمید

فروگذاشتن، واگذاشتن، در کاری یا دربارۀ چیزی سستی و تنبلی و سهل انگاری کردن.

فرهنگ فارسی

فروگذاشتن، واگ اشتن، درکاری یادرباره چیزی تنبلی وسهل انگاری کردن
۱ - (مصدر ) فرو گذاشتن یله کردن وا گذاشتن سستی کردن در کاری. ۲ - بی پروایی کردن. ۳ - ( اسم ) سستی درنگ سهل انگاری. جمع: اهمالات.

دانشنامه آزاد فارسی

اِهْمال (در لغت به معنی: فروگذاشتن و رهاکردن) در اصطلاح منطق، در برابر حصر، فروگذاشتن و ذکرنکردن «سور» در قضیه ای که موضوع آن لفظ کلی است و در آن، نه طبیعت موضوع، که افراد موضوع، مورد نظر است، مثل «انسان، زیانکار است». در این قضیه مراد آن است که «هر انسانی زیانکار است». قضایای کلی محذوف السّور را «مهمله» می نامند.
نیز، رجوع شود به:مهمل

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کوتاهی کردن در کاری را اهمال می گویند.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۷۷۶. 
[ویکی فقه] اهمال (منطق). اهمال یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای عدم ذکر سور قضیه یا عدم تبیین کمیت افراد موضوع کلی است.
اهمال در مقابل تشخص و تعیّن است. کاربرد این اصطلاح در تقسیمات قضایاست. اگر موضوع قضیه، کلی باشد و کمیت حکم آن روشن نشده باشد و بر عام یا غیر عام بودن آن نیز دلیلی وجود نداشته باشد چنین قضیه ای را «قضیه مهمله» می گویند؛ مانند: الانسان فی خسر و لیس الانسان فی خسر. به عبارت دیگر، قضیه مهمله، قضیه ای است که در آن، افراد موضوع، مورد نظر است، ولی در ذکر کلیت و جزئیت آن اهمال شده است؛ یعنی سوری بر موضوع نیامده است؛ مانند: انسان در زیان است و انسان سفید است. 
دیدگاه خواجه طوسی
خواجه طوسی در اساس الاقتباس می نویسد: هرگاه موضوع در قضیه نه بطور شخص و نه بطور کل و نه جزو معلوم و مذکور نشده باشد آن قضیه را مهمله خوانند مثل «انسان کاتب است». 
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: (۱) ابن سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات. 

جملاتی از کلمه اهمال

از غم دهر به یک جام حمایت نکنی ساقیا جانب رندان عجبت اهمالیست
وعده توبه ز اهمال به پیری مفکن پنبه درگوش به انداز شنیدن مگذار
بنا بر نوشته‌ها ادویگ جوانی خوش‌سیما بود که بیشتر وقتش را با بانو الفگیفوی زیباروی می‌گذراند. دانستن قدیس از اهمال‌ورزی او در انجام وظایفش خشمگین شد و ادویگ را وادار به بازگشت نمود. در نوشتهٔ دیگری آمده است که ادویگ جشن تاجگذاری‌اش را رها کرده به دیدار الفگیفو رفت. دانستن شاه جوان را وادار نمود تا به مراسم بازگردد و همین موضوع سبب نفرت ادویگ از دانستن شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال ای چینگ فال ای چینگ فال عشقی فال عشقی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی