اقلیم

اقلیم

اقلیم به مجموعه شرایط جوی یک منطقه در طول زمان اطلاق می‌شود که شامل دما، بارش، رطوبت و باد است. عوامل مختلفی بر اقلیم تأثیر می‌گذارند، از جمله موقعیت جغرافیایی، ارتفاع از سطح دریا، فاصله از دریا، و تأثیرات انسانی مانند تغییرات آب و هوایی. این عوامل باعث می‌شوند که اقلیم هر منطقه منحصر به فرد باشد و بر زندگی و فعالیت‌های اقتصادی مردم تأثیر بگذارد. اقلیم‌ها به چند دسته اصلی تقسیم می‌شوند: گرم و خشک،  معتدل، سرد، و  قطبی. گرم و خشک معمولاً در مناطق بیابانی دیده می‌شود و بارش کمی دارد. معتدل دارای چهار فصل مشخص است و بارش آن متوازن است. سرد به مناطق با دماهای پایین و زمستان‌های طولانی اشاره دارد و قطبی دارای دماهای بسیار پایین و یخچال‌های طبیعی است.

لغت نامه دهخدا

اقلیم.[ اِ ] ( معرب، اِ ) هفت یک ربع مسکون. ( منتهی الارب ). کشور و مملکت و ولایت. ( ناظم الاطباء ). کشور. ( مهذب الاسماء ). هفت یک بهره ربع مسکون چه باعتقاد متقدمین یک ربع از چهار ربع کره ارض مسکون است و سه ربع دیگر را آب گرفته و این ربع را که ربع مسکون نامند از شمال تا خط استواء بر هفت قسمت کرده و هر قسمتی را اقلیم نامیده اند. ج، اقالیم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( مهذب الاسماء ) ( کشاف اصطلاحات الفنون ). بخشی از زمین. یاقوت گوید: مردم اندلس [ اسپانیا ] هر قریه کبیره جامعه را اقلیم خوانند و آنگاه که اندلسی گوید من از مردم فلان اقلیم باشم مراد او بلده یا رستاقی است. رجوع به معجم البلدان شود. از لغت یونانی کلیما و اصلا بمعنی خمیدگی و انحناو انحراف بوده و اصطلاحاً بمعنی تمایل و انحراف ناحیه ای از زمین نسبت به آفتاب است. هر اقلیم منسوب به یکی از سبعه سیاره است و در بعضی کتب اسمای هفت اقلیم و مناسبت هر یکی بسیاره ای نوشته اند چنانکه صاحب مؤیدالفضلا نوشته است که هندوستان بزحل و چین بمشتری وترکستان بمریخ و خراسان یعنی ایران بشمس و ماوراءالنهر یعنی توران بزهره و روم بعطارد و بلخ بقمر منسوب است و اطلاق اسم اقلیم بر این فلکهای مذکور مخالف قرارداد حکماست.

فرهنگ معین

( اِ ) [ معر - یو. ] (اِ. ) ۱ - کشور، مملکت. ۲ - ولایت. ج. اقالیم.

فرهنگ فارسی

قدما سطح کره زمین را به هفت بخش تقسیم کرده هر بخش را اقلیم می نامیدند از این قرار اقلیم اول از اقصی بلاد چین آغاز می گردد و جزیره سرندیب سواحل دریا در جنوب بلاد سند جزیره العرب یمن دریای قلزم بلاد حبشه نیل مصر را فرا می گیرد و به بحر مغرب منتهی می گردد ٠ یا اقلیم دوم ٠ از مشرق شروع می شود و بعضی از بلاد چین و بلاد هند جبال قامرون و کنوج ( قنوج ) و سند و بحر اخضر دریای بصره را فرا می گیرد و جزیره العرب را در سرزمین نجد و تهامه و بحرین قطع می کند و از بحر قلزم و نیل مصر به سرزمین مغرب می پیوندد یا اقلیم سوم از مشرق آغاز می گردد از شمال بلاد چین می گذرد سپس از هند سند کابل کرمان سیستان فارس اهواز ( خوزستان ) عراقین شام مصر و اسکندریه می گذرد ٠ یا اقلیم چهارم از چین شروع می شود ٠ تبت و ختن را فرا می گیرد از جبال کشمیر بلور برجان بدخشان کابل غور هرات بلخ طخارستان مرو قهستان نیشابور کومش ( قومس ) گرگان طبرستان ری قم کاشان همدان آذربایجان موصل حران عزاز جزیره قبرس رودس و صقلیه را تا بحر محیط فرا می گیرد ٠ یا اقلیم پنجم ٠ از ترکستان شرقی شروع می شود و از مسکن قبایل ترک می گذرد کاشغر اصفیون زاشت فرغانه اسپیجاب چاچ ( شاش ) اشروسنه سمرقند بخارا خوارزم بحر خزر تا باب الابواب برذعه میا فارقین ارمینیه ٠ ارمنستان ) دروازه های روم و شهر های آنان روم بزرگ سرزمین جلالقه بلاد اندلس را فرا می گیرد و ببحر محیط ختم می شود ٠ یا اقلیم ششم ٠ از مساکن ترکان شرقی آغاز می کردد قانی قون خرخیز کیماک تغزغز سزمین ترکمنان فاراب شهر های خزر شمال دریای خزر الان سریر و دریای طرابوزان را فرا می گیرد از قسطنطنیه سرزمین فرنگیان و شمال اندلس می گذرد و به بحر مغرب می پیوندد ٠ یا اقلیم هفتم ٠ از مسکن قبایل وحشی ترک در مشرق شروع می شود از جبال باشغرد و حدود بجناک و سرار و بلغار و روس و صقلابیان ( اسلاو ها ) و بلغاریان می گذرد و ببحر محیط می پیوندد ٠
( اسم ) ۱ - ناحیه ای از کرهئ زمین قطعهای از کرهئ ارض که از حیث آب و هوا و اوضاع طبیعی از قطعات دیگر ممتاز باشد. قدما زمین را به هفت اقلیم تقسیم کرده اند. ۲ - کشور مملکت. ۳ - ولایت. جمع: اقالیم.

فرهنگستان زبان و ادب

{climate} [علوم جَوّ] مجموعۀ شرایط جوّی و هواشناختی خاص یک منطقۀ کرۀ زمین متـ. آب وهوا
اقلیم

جملاتی از کلمه اقلیم

سجده گاه هفت اقلیم است مسند گاه تو قبله هفت آسمان است آسمان آفتاب
از آن سپس که پیمود با تو هفت اقلیم روا بود که کنون هم پیاده می آید؟
کوس خاقانی زند جامی در اقلیم سخن گر فتد نظمش قبول طبع شروانشاه را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم