استیفاء

استیفاء در لغت به معنای تمام گرفتن، باز ستاندن یا ادای حق است. در اصطلاح حقوقی، به خصوص در مبحث مسئولیت مدنی، به بهره‌مندی از مال یا منفعت متعلق به دیگری اشاره دارد که این بهره‌مندی می‌تواند از طریق قرارداد یا به صورت ناروا و بدون قرارداد صورت گیرد. به بیان ساده‌تر، استیفاء یعنی تصرف یا استفاده از مال یا حقی که متعلق به شخص دیگری است، بدون رضایت او یا بدون مجوز قانونی. به این نوع استیفاء که بدون اذن قانونی یا قراردادی انجام می‌شود، استیفای ناروا یا استیفای بلاجهت می‌گویند. به عنوان مثال، اگر کسی بدون اجازه از اتومبیل دیگری استفاده کند و از آن بهره ببرد، این عمل مصداق استیفای ناروا است، زیرا بدون داشتن حق، از مال دیگری استفاده کرده است. قانون مدنی ایران به موضوع استیفاء، به ویژه استیفای ناروا، پرداخته است. ماده ۳۳۶ این قانون به این موضوع اشاره دارد و بیان می‌کند که اگر شخصی مالی را به ضرر دیگری از تصرف او خارج کند، باید آن مال را به صاحبش بازگرداند و در صورت از بین رفتن مال، باید مثل یا قیمت آن را بپردازد.

لغت نامه دهخدا

استیفاء. [ اِ ] ( ع مص ) تمام فراگرفتن. تمام فروگرفتن. ( غیاث ). تمام گرفتن. ( منتهی الارب ). تمام فاستدن. ( تاج المصادر بیهقی ). تمام فارسیدن. ( زوزنی ): وقت استیفای جرایات و رسوم بر مئین و الوف فزون باشند. ( جهانگشای جوینی ).
- استیفاء حق یا مال خود از کسی؛ گرفتن تمام مال یا حق خویش از او. تمام گرفتن حق. ( غیاث ).
|| طلب تمام کردن. ( منتهی الارب ). || تمام بشدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || حساب. حساب دفتر وزارت مالیه. حساب دفتر یک ولایت و یا یک بلوک: در استیفاء آیتی بود [ عبدالملک مستوفی ]. ( تاریخ بیهقی ص 200 ). || علم استیفاء عبارتست از معرفت قوانین که بدان ضبط دخل دیوان و کیفیت و کمیت محاسبات آن معلوم کنند و در نقل آمده است که در زمان پیش این صناعت را نسق و آئینی نبود و کُتّاب در ضبط اموال دیوان و مصالح مصارف آن هنگام استیفا خبط عشواء میکردند و بوقت محاسبات عمال و حکام ولایات بر آنکه دفتر حساب ایشان میسر می بود مقاسات هرچه تمامتر میکشیدند تا مقر خلافت و مسند امارت را ولایت و نور هدایت امیرالمؤمنین و سیدالوصیین اسداﷲ الغالب علی بن ابیطالب ( ع ) مشرف و مزین گردانید و عمال واسط و بصره جهت تحقیق محاسبه بکوفه آمدندو با کُتّاب چند روز در آن باب بحث میکردند. روزی امیرالمؤمنین ( ع ) فرمود: هل استوفیتم ما علی العمال ؟ کُتّاب در جواب گفتند: بعد ما تحقق الحال. امیرالمؤمنین دفتر ایشان را طلب داشت و احتیاط میفرمود دید که حسابها بغایت مخبط بود و هیچ ضبط و ترتیبی نداشت در ضمیر منیرش بحکم لو کشف الغطاء ماازددت یقیناً که مطلع انوار ملک و ملکوت و مظهر اسرار لاهوت و ناسوت بود افتاد که آن را نسق و ترتیبی باید و فکر بر آن مصروف داشته از آیت: اِن عدةالشهور عنداﷲ اثناعشر شهراً فی کتاب اﷲ... منها اربعة حرم ذلک الدین القیم ( قرآن 36/9 ) اصول و قوانین آن استخراج فرمود و بعد از آن کُتّاب هر وقت چیزی زیاده میکردند تا بدین مرتبه رسید و از این تقریر وجه تخصیص او به اسم استیفاء روشن گردد. رجوع به نفایس الفنون فی عرایس العیون قسم اول در علوم اواخر مقاله اولی در علوم فن پانزدهم علم استیفاء شود.
- دارالاستیفاء؛ دیوان محاسبات: عبدالغفار به دار استیفارود و بگوید مستوفیان را تا خط بر حاصل و باقی وی کشند. ( تاریخ بیهقی ص 124 ).
- دیوان استیفاء؛ دارالاستیفاء:
صاحب دیوان استیفا که اهل فضل را

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع. ] (مص م. ) ۱ - تمام فراگرفتن. ۲ - طلب تمام حق را کردن. ۳ - (اِ. ) شغل و وظیفة مستوفی. ۴ - تصفیة حساب مالیات.

ویکی واژه

تمام فراگرفتن.
طلب تمام حق را کردن.
شغل و وظیفة مستوفی.
تصفیة حساب مالیات.

جمله سازی با استیفاء

خرم و شاد از تو در انشاء و استیفاء و عرض روز و شب هم فخر ملک وهم نصیر و هم سدید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال کارت فال کارت فال سنجش فال سنجش فال لنورماند فال لنورماند