اساس

آساس به معنای بنیادها و اصول پایه‌ای است که ساختار اصلی یک موضوع را تشکیل می‌دهد. این واژه به ویژه در مذهب اسماعیلیه به شخصی اطلاق می‌شود که در رأس هر سلسله از سلسله‌های امامان قرار دارد و نقش کلیدی در رهبری و هدایت پیروان ایفا می‌کند. همچنین، واژه آساس ممکن است به شهری در ترکستان اشاره داشته باشد. به علاوه، این کلمه در برخی موارد به عملی اشاره دارد که در آن گوسفندان را با استفاده از ابزار خاصی تحت فشار قرار می‌دهند. این مفاهیم نشان‌ دهنده اهمیت بنیادها در ساختارهای اجتماعی و مذهبی و همچنین ابعاد فرهنگی خاصی هستند که در جوامع مختلف وجود دارند.

لغت نامه دهخدا

( آساس ) آساس. ( ع اِ ) ج ِ اَسَس. بنیادها.
اساس. [ اَ ] ( ع اِ ) پی. پایه. بنیاد. ( منتهی الارب ). ( مهذب الاسماء ). شالده. بُن. پیکره. شالوده.بنیان. نهاد. اصل. اُس. بنیاد و بیخ عمارت و بناء.( غیاث ). بنیاد عمارت. ( مؤیدالفضلاء ). بُن دیوار. ج،اُسس. ( منتهی الارب ). بَنَوره. بَنَوری

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - پی، بنیاد، شالوده. ۲ - یکی از مراتب دعوت اسماعیلیان.، (اِ. اِ )(اِ. ) (آلما. ) مخفف شوتز اشتانل، عنوان سازمان مخوف هیتلری. پس از پایان جنگ جهانی دوم دادگاه نورنبرگ این سازمان را سازمانی جنایت کار خواند.

فرهنگ عمید

پی، بنیاد، پایه، شالوده.

فرهنگ فارسی

( آساس ) بنیادها
( اسم ) ۱ - پی پایه بنیاد شالده بن بنیان پیکره اصل. ۲ - اصطلاحی است در مذهب اسماعیلیه و آن عنوان کسی است که در رائ س هر سلسله از سلسله های ( صامت ) ( امام ) قرار دارد.
شهری است بترکستان
کلمه ای که گوسفندان را بدان زجر کنند

ویکی واژه

بن، پایه، پی، بنیاد، شالوده.
(ادیان): در مذهب اسماعیلیه، بالاترین مراتب دعوت، پیش از امام. یا یکی از مراتب دعوت اسماعیلیان.

جملاتی از کلمه اساس

این روستا در دهستان سربنان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۹۵ نفر (۱۰۱خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان دوآب قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۶۵ نفر (۶۷ خانوار) بوده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم