ارجمند

ارجمند، نامی با بار معنایی عمیق است که به پسران تعلق دارد و ریشه در ارزش‌های انسانی و اجتماعی دارد. این واژه به معنای گرامی و باارزش است و به افرادی اطلاق می‌شود که دارای مقام و منزلت ویژه‌ای هستند. در واقع، ارجمند به فردی اشاره دارد که احترام و محبت دیگران را جلب می‌کند و در قلب‌ها جایگاه خاصی دارد. این نام نه تنها به لحاظ معنایی غنی است، بلکه در گذشته نیز به کسانی که شایستگی و لایق بودن را داشتند، اطلاق می‌شد. افراد ارجمند به خاطر ویژگی‌های شخصیتی خود مانند بزرگواری، شریف بودن و اهمیت در جامعه شناخته می‌شوند. همچنین، این واژه به نوعی به شکوه و عظمت نیز اشاره دارد و نشان‌دهنده ارزش‌های انسانی است که در بطن آن نهفته است. به طور کلی، ارجمند نمادی از شخصیت‌های مهم و تاثیرگذار در جامعه است که به خاطر ویژگی‌های مثبت خود، همواره مورد تقدیر و احترام قرار می‌گیرند.

لغت نامه دهخدا

ارجمند. [ اَم َ ] ( ص مرکب ) مرکب از ارج و مند، چه ارج قدر و قیمت و مند کلمه ایست که دلالت بر داشتن کند مثل دولتمند و سعادتمند. ( از فرهنگی خطی ). باارج. باارزش. صاحب قیمت. ( غیاث اللغات ). قیمتی. ( آنندراج ). ثمین. گرانبها. ( آنندراج ). پُربها. ( اوبهی ). نفیس:
بدرویش بخشیم بسیار چیز
اگرچند، چیز ارجمند است نیز.فردوسی.مرا با چنین گوهرارجمند
همین حاجت آید بگوهرپسند.نظامی.جز آن چار پیرایه ارجمند
گرانمایه های دگر دلپسند.نظامی. || باقدر. صاحب قدر و منزلت. ( آنندراج ). صاحب مرتبه. ( غیاث اللغات ). بزرگوار. ( اوبهی ). بلندمرتبه. بااعتبار. مُعتبر. گرانمایه. ( اوبهی ). شریف. مدیخ. مادِخ. متمادخ. ( منتهی الارب ). هدی. ( منتهی الارب ):
بشهر اندر آمد چنان ارجمند
به پیروزی شهریار بلند.فردوسی.همه لشکر از بهر آن ارجمند
زبان برگشادندیکسر ز بند.فردوسی.بدانگه شود تاج خسرو بلند
که دانا بود نزد او ارجمند.فردوسی.از آن جایگه کآفتاب بلند
برآید کند خاک را ارجمند.فردوسی.بدانش بود شهریار ارجمند
نه از گنج و مردان و تخت بلند.فردوسی.که مردم بمردم بود ارجمند
اگرچند باشد بزرگ و بلند.فردوسی.تو او را بدل ناهشیوار خوان
و گر ارجمندی بود خوار خوان.فردوسی.تن آنگه شود بیگمان ارجمند
سزاوار شاهی و تخت بلند
کز انبوه دشمن نترسد بجنگ
بکوه از پلنگ و به آب از نهنگ.فردوسی.همه گوش دارید پند مرا
سخن گفتن سودمند مرا
بود بر دل هرکسی ارجمند
که یابد از او ایمنی از گزند.فردوسی.بماند بگردنْت سوگند و بند
شوی خوار و ماند پدرت ارجمند.فردوسی ( گفتار ابلیس بضحاک ).ببینیم تا این سپهر بلند
کرا خوار دارد کرا ارجمند.فردوسی..... که من دختری دارم اندر نهفت
که گربیندش آفتاب بلند
شود تیره از روی آن ارجمند.فردوسی.هنر خوار شد جادوئی ارجمند
نهان راستی، آشکارا گزند.فردوسی.نه از تخت یاد و نه جان ارجمند
فرودآمد از بام کاخ بلند.

فرهنگ معین

(اَ جú یا جُ مَ ) [ په. ] (ص مر. ) ۱ - باارزش، گرانبها. ۲ - عزیز، گرامی، شایسته.

فرهنگ عمید

۱. باارزش، گران بها.
۲. صاحب قدر و قیمت، عزیز، گرامی، بزرگوار: ببینیم تا این سپهر بلند / که را خوار دارد که را ارجمند (فردوسی: ۴/۲۰۰ ).
۳. مهم، شاخص، عالی.
۴. [قدیمی] لایق، درخور.

فرهنگ فارسی

باارج، باارزش، گرانبها، صاحب قدروقیمت، عزیزوگرامی، بزرگوار، ارجمندی: گرانبهایی، بزرگواری، مقابل خواری
( صفت ) ۱ - با ارج با ارزش صاحب قیمت ثمین گرانبها پربها نفیس. ۲ - با قدر صاحب قدرو منزلت صاحب مرتبه بزرگوار بلند مرتبه با اعتبار معتبر گرانمایه شریف. ۳ - عزیز گرامی معزز محترم مقابل خوار. ۴ - در خور سزاوار یق قابل شایسته ارزنده. ۵ - بی نیاز غنی توانگر. ۶ - با وقار موقر. ۷ - خرم سرسبز. ۸ - جوانمرد بلند همت سخی. ۹ - نجیب اصیل نژاده. ۱٠ - دانا هوشیار خردمند.
موضعی در کنار راه آمل بتهران

فرهنگ اسم ها

اسم: ارجمند (پسر) (فارسی) (تلفظ: arjmand) (فارسی: اَرجمند) (انگلیسی: arjmand)
معنی: باارزش، گرامی، گرامی و عزیز، دارای قدر و منزلت، محترم، بزرگوار، شریف، قیمتی، گران بها، مهم، با اهمیت، عالی، ( در قدیم ) لایق، شایسته، سزاوار، در خور، مورد قبول، ( در قدیم ) همراه با شکوه و جلال

دانشنامه عمومی

ارجمند (فیروزکوه). اَرجُمَند شهری است در استان تهران ایران. این شهر در بخش ارجمند از توابع شهرستان فیروزکوه قرار دارد. زبان مردم این شهر طبری ( مازندرانی ) است.
جمعیت این شهر در سال ۱۳۹۵، برابر با ۱۹۰۳نفر بوده است.
از میان ۱۰ شهری که در مدّت دهه ۱۳۸۵–۱۳۷۵ به شهرهای استان تهران افزوده شده اند، ارجمند کوچک ترین آن ها است.
منطقهٔ پیرامون شهر ارجمند منطقه ای ست ییلاقی و کوهستانی با رودهای فراوان و بلندی های برفگیر که به کوه دماوند مشرف می باشد. آب و هوای آن سردسیری و کوهستانی، سرسبز با آب فراوان است و رودخانهٔ نم رود که بر روی آن سد نم رود ساخته شده است از نزدیکی آن می گذرد. سرشاخه های این رود رودهای فرح رود، قزقان چای و ورسخواران هستند.
از روستاهای دیدنی پیرامونی ارجمند روستای لزور است. بقعه های امام زادگان دوازده تن که در انتهای شمال غرب شهر ارجمند در فاصله ۳۵ کیلومتری شمال غرب فیروزکوه قرار دارند نیز از دیدنی های این شهر است.

دانشنامه آزاد فارسی

شهری در استان تهران، شهرستان فیروزکوه، و مرکز اداری بخش ارجمند. با ارتفاع ۲,۱۸۰ متر، در منطقه ای کوهستانی، در ۲۳کیلومتری شمال غربی فیروزکوه، در درّۀ نمرود، و سر راه فیروزکوه به لزور، قرار دارد. اقلیم آن سرد و نیمه خشک است. جمعیت آن ۱,۷۰۰ نفراست (۱۳۸۵).

ویکی واژه

با ارزش، گرانبها. عزیز، گرامی، شایسته. اَرجُمَند. در دخمه بستند بر شهریار/ شد آن ارجمند از جهان زار و خوار. «فردوسی»

جمله سازی با ارجمند

یا در آن از سینه ی یک ارجمند نعره ی الله اکبر شد بلند
ز بس حسرت آن کف ارجمند قلمها به سینه الف میکشند
بجنبید از جا چو کوه بلند بیامد بر پهلو ارجمند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال اوراکل فال اوراکل فال تاروت فال تاروت فال فرشتگان فال فرشتگان