در ویکی واژه: جمعِ ابرو، جفت ابروهای انسان یا بعضی موجودات.
به لشکرگه آمد دلی پر ز کین/ جگر پر ز خون، ابروان پر ز چین «فردوسی»
خورشید خانم نقش مایه ایرانی که صورت خورشید را به صورت زنی تصویر میکند با ابروان پیوسته و موهای مشکی با فرق از وسط باز شده و گیس هایی به صورت هلال بر روی صورت آورده شده و لبانی کوچک.
💡 ابروان (خوشاب)، روستایی از توابع بخش مشکان شهرستان خوشاب در استان خراسان رضوی ایران است. مردم این روستا به زبان کردی کرمانجی با لهجهٔ خراسانی صحبت میکنند.
💡 حسن عسکری را فردی میانهقامت، گندمگون، زیباروی، نه فربه و نه لاغر، با گردن بلند و سینهٔ پهن، زیباروی، با ابروان کمانی، پیشانی گشاد، چشمهای فراخ، سرخگونه و با خال هاشمی بر گونهٔ راست توصیف کردهاند.
💡 در باب ظاهر ابن تومرت، این چنین ترسیم کردهاند: مردی گندمگون با چشمانی فرورفته، ریشی تُنُک، بینی کشیده، ابروانی گشاده، خالی سیاه بر گونه راست و دارای سری بزرگ و شانههایی فراخ. کسانی که در ترجمه احوال او چیزی نوشتهاند، عموماً او را مردی عالم، عابد، پرهیزگار، اهل ریاضت، شجاع، عاقل، باهوش، تیزبین، ژرف اندیش، کم حرف، خوشرو، فصیح و سخنور وصف کردهاند.