تفکه

کلمه تفکه یکی از واژه‌های فارسی است که معانی مختلفی دارد و به نوعی با لذت و خوشی ارتباط دارد. این واژه به عمل خوردن میوه‌ها اشاره دارد و در فرهنگ‌های مختلف، خوردن میوه به عنوان یک عمل لذت‌بخش و سالم شناخته می‌شود. همچنین، این کلمه به تجربه لذت بردن از چیزها اشاره دارد که می‌تواند شامل لذت‌های حسی، عاطفی یا معنوی باشد.

علاوه بر این، تفکه به معنای بهره‌ور شدن از منابع یا فرصت‌ها نیز به کار می‌رود و نشان‌دهنده استفاده مؤثر و لذت‌بخش از چیزهایی است که در دسترس فرد قرار دارد. این واژه همچنین به خوش‌طبعی و مزاح کردن اشاره می‌کند، به طوری که افرادی که این ویژگی را دارند، معمولاً دارای روحیه‌ای شاداب و شوخ‌طبع هستند و می‌توانند با دیگران به خوبی ارتباط برقرار کنند. به طور کلی، این کلمه به تجربه‌های خوشایند و لذت‌ بخش در زندگی اشاره دارد و نمایانگر روحیه مثبت و شاداب فرد است.

لغت نامه دهخدا

تفکه. [ ت َ ف َک ْ ک ُ ] ( ع مص ) شگفتی نمودن. ( از تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( از آنندراج ). به شگفت آمدن از چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تعجب. ( از اقرب الموارد ). || پشیمان بودن. ( تاج المصادر بیهقی ). پشیمان شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تندم. ( اقرب الموارد ): قوله تعالی: فظلتم تفکهون؛ ای تندمون. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || برخورداری گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). برخورداری یافتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). لذت گرفتن از چیزی و برخورداری یافتن. ( آنندراج ). تمتع. ( اقرب الموارد ): مدتی در این زرع و ضرع تفکه و تنزه نمودی. ( سندبادنامه ص 170 ). || میوه خوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پرهیز کردن از میوه. از اضداد است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ فَ کُّ ) [ ع. ] (مص ل. ) ۱ - میوه خوردن. ۲ - شوخ بودن، شوخی کردن. ۳ - لذت بردن.

فرهنگ عمید

۱. میوه خوردن.
۲. لذت بردن.
۳. بهره ور شدن از چیزی.
۴. خوش طبعی و مزاح کردن.

فرهنگ فارسی

۱ -( مصدر ) میوه خوردن.۲ - لذت بردن. ۳ - مزاح کردن خوش طبعی کردن. ۴ - ( اسم ) میوه خوری. ۵ - لذت. ۶ - خوش طبعی. جمع: تفکهات.

ویکی واژه

میوه خوردن.
شوخ بودن، شوخی کردن.
لذت بردن.

جملاتی از کلمه تفکه

اینست داستان کسی که حرفت خویش فروگذارد و کاری جوید که دران وجه ارث و طریق اکتساب مجالی ندارد. و خردمند باید که این ابواب از جهت تفهم برخواند نه برای تفکه، تا از فواید آن انتفاع تواند گرفت؛ و اخلاق و عادات خویش از عیب و غفلت و وصمت مصون دارد. والله ولی التوفیق.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم