بدزبان

بدزبان به عنوان یک ویژگی منفی در ارتباطات انسانی شناخته می‌شود که می‌تواند تأثیرات عمده‌ای بر روی روابط اجتماعی بگذارد. افرادی که به این صفت دچار هستند، معمولاً با استفاده از زبان توهین‌آمیز و نامناسب، دیگران را تحت تأثیر قرار می‌دهند و احساسات منفی را در محیط‌های مختلف ایجاد می‌کنند. این نوع رفتار غالباً ناشی از عدم کنترل احساسات، کمبود مهارت‌های ارتباطی و یا حتی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی است. بدزبان بودن علاوه بر آسیب به روابط فردی، می‌تواند تبعات جدی در محیط‌های کاری و اجتماعی نیز داشته باشد. به عبارت دیگر، این رفتار نه تنها اعتماد و احترام را بین افراد کاهش می‌دهد، بلکه می‌تواند منجر به ایجاد تنش‌های غیرضروری و دلسردی در همکاری‌های گروهی گردد. از این رو، آگاهی از تأثیرات منفی بدزبانی و تلاش برای بهبود این رفتار می‌تواند به بهبود کیفیت روابط انسانی و افزایش رضایت در تعاملات اجتماعی کمک کند.

لغت نامه دهخدا

بدزبان. [ ب َ زَ ] ( ص مرکب ) دشنام دهنده و ناسزاگوینده. ( ناظم الاطباء ). بدگو. زبان دراز. ( آنندراج ). آنکه دشنام بسیار گوید. هرزه گوی. دشنام گوی. بددهن. هجاگوی. گنده زبان. پلیدزبان. بدسخن. شتام. ذَرِع. بذی. بذیه. بذی اللسان. بذیةاللسان. ذرب. ذربة. ضیضب.ضیاضب. حنظیان. سباب. ( یادداشت مؤلف ):
که یک چند باشد به ری مرزبان
یکی مرد بی دانش بدزبان.فردوسی.|| مفتری و عیب گو. ( آنندراج ). عیب گو و غیبت کننده. ( ناظم الاطباء ). آنکه بسیار غیبت کند. ( یادداشت مؤلف ). || آنکه خوب سخن نتواند گفت. اعجم. ( دستور از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

کسی که به دیگران ناسزا می گوید و دشنام می دهد، بدگو، دشنام دهنده، ناسزاگوینده، بددهان.

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که بدیگران دشنام دهد دشنام دهنده ناسزا گوینده بد دهان فحاش مقابل خوش زبان.

جملاتی از کلمه بدزبان

بگفتا گرچه عارف بدزبان است ولیکن بر شماها میهمان است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم