سرگروه

سرگروه، واژه‌ای در زبان فارسی است که به فردی اطلاق می‌شود که در یک گروه، قوم، طایفه، یا تشکیلات اجتماعی، جایگاه ریاست، بزرگی، و رهبری را داراست. این مفهوم بیانگر فردی است که به عنوان سردسته، راهنما، و نقطه اتکای جمعی عمل می‌کند و تصمیمات کلیدی و هدایت امور در حیطه مسئولیت او قرار دارد. جایگاه سرگروه نه تنها بر اساس سلسله مراتب تعریف می‌شود، بلکه ریشه در مقبولیت، تجربه، و توانایی او در مدیریت و رهبری جمع دارد.

در جوامع و ساختارهای سنتی، نقش سرگروه اغلب با مسئولیت‌های سنگینی همراه است؛ از جمله حفظ انسجام و وحدت گروه، حل و فصل اختلافات داخلی، نمایندگی گروه در تعامل با دیگران، و تأمین امنیت و منافع اعضا. این فرد به عنوان نماد اقتدار و مرجعیت عمل کرده و انتظار می‌رود که با درایت، عدالت، و دوراندیشی، راهبری گروه را در مسیر پیشرفت و بقا بر عهده گیرد. اعتبار و احترام اجتماعی او، بازتابی از عملکرد موفقش در این جایگاه است.

با گذر زمان و تحول ساختارهای اجتماعی، این مفهوم در اشکال مدرن‌تر نیز نمود یافته است؛ از رهبران تیم در محیط‌های کاری گرفته تا مدیران پروژه‌ها و مسئولان گروه‌های اجتماعی. اگرچه عناوین و بسترها تغییر کرده‌اند، اما جوهره اصلی این نقش، یعنی هدایت، سازماندهی، و ایجاد هماهنگی در یک جمع برای رسیدن به اهداف مشترک، همچنان پابرجاست. در هر حال، سرگروه نمادی از رهبری و مسئولیت‌پذیری در دل یک ساختار جمعی است.

لغت نامه دهخدا

سرگروه. [ س َ گ ُ ] ( اِ مرکب ) سردار و رئیس جماعت. ( آنندراج ).

فرهنگ معین

( ~. گُ ) (اِمر. ) سردسته، رییس قوم.

فرهنگ عمید

رئیس و بزرگ تر قوم و طایفه، سردسته، سرکرده.

فرهنگ فارسی

سردسته، سرکرده، رئیس وبزرگترقوم وطایفه
رئیس قوم سر دسته.

فرهنگستان زبان و ادب

{group leader , tour organizer} [گردشگری و جهانگردی] فردی از اعضای گشت گروهی که به نمایندگی آنها مسئولیت امور مالی و اجرایی گشت و ارتباط با گشت پرداز و راهنمای گشت را بر عهده دارد

ویکی واژه

سردسته، رییس قوم.

جمله سازی با سرگروه

💡 سرگروهبان احمد صالحی و گروهبان گیلانی در یک دهکدهٔ جنوبی با قاچاقچیان مبارزه می‌کنند

💡 این ترانه به نظر میرسد از حال روانی سید برت سرگروه سابق گروه که متحمل فروپاشی ذهنی شده بود، الهام گرفته است.