آبلیمو

لغت نامه دهخدا

( آب لیمو ) آب لیمو. [ ب ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) آبی که از فشردن لیموی ترش حاصل کنند:
آرزویی که ترا هست به آب لیمو
شرح آن راست نیاید به هزاران طومار.بسحاق اطعمه.

فرهنگ معین

( آب لیمو ) [ فا - سنس. ] (اِمر. ) آبی که از فشردن لیمو ترش به دست می آید.

فرهنگ عمید

( آب لیمو ) آبی که از فشردن لیموی ترش می گیرند.

فرهنگ فارسی

( آب لیمو ) ( اسم ) آبی که از فشردن لیموی ترش ) گیرند عصار. لیمو.
آبی که از فشردن لیمو ترش حاصل کنند

ویکی واژه

آب‌لیمو
آبی که از فشردن لیموترش بدست می‌آید.
(گفتگو): لهیده و نرم شده لیمو، میوه‌ای که آن را فشار داده باشند تا آب آن جدا و جمع شود، به نحوی که با مکیدن و مانند آن بتوان آب آن را گرفت.

جمله سازی با آبلیمو

آش کدو نوع دیگری از انواع آش‌های ایرانی است. در طبخ این نوع آش از کدوحلوائی، عدس، برنج، پیاز، آبلیمو، شکر، روغن و نمک استفاده می‌شود و این آش با نعنا داغ تزئین و مصرف می‌شود.
آبگوشت فلفل همدانی یکی از خوراک‌های سنتی استان همدان است. مواد این آبگوشت را گوشت گوسفندی با استخوان، نخود، فلفل سبز همدان، گوجه‌فرنگی، پیاز، سیر، سیب زمینی، زیره سبز، آبلیمو و زنجبیل تشکیل می‌دهد.
آش شلغم نوع دیگری از انواع آش‌های ایرانی است. در طبخ این نوع آش از شلغم، لپه یا عدس، برنج، پیاز، آبلیمو، شکر، روغن و نمک استفاده می‌شود و این آش با نعنا داغ تزئین و مصرف می‌شود.