آب جر

لغت نامه دهخدا

ابجر. [ اَ ج َ ] ( ع ص ) آویخته ناف. مرد برآمده ناف. ناف بیامده. ( دستوراللغة ). درازناف. آنکه مبتلا به بجره است. مرد برآمده ناف و کلان شکم. مؤنث: بَجْراء. ج، بُجْر، بُجْران. || ( اِ ) رسن کشتی. || ( اِخ ) نام مردی.، ( آب جر ) آب جر. [ ج َ ] ( اِ مرکب ) جزر. مقابل مد.

فرهنگ معین

( آب جر ) (جَ ) [ فا - ع. ] (اِمر. ) جزر.

فرهنگ فارسی

آویخته ناف
( آب جر ) ( اسم ) جزر. مقابل مد.
جزر مقابل مد

ویکی واژه

جزر.

جمله سازی با آب جر

این آبشار، در نزدیکی قله آق داغ واقع شده‌است. در دامنه‌های این رشته کوه، چشمه سارهای فراوانی وجود دارد که تأمین‌کننده آب جریان‌هایی چون میانرودان، گلبند رود، رودخانه زال و… می‌باشند. مهم‌ترین چشمه این ناحیه که آبدهی قابل توجهی دارد، چشمه سیبیه خانی است.
هست این مهره بر آن ساعد چنانک آب جردی از هوا بر دست بست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فوت جاب یعنی چه؟
فوت جاب یعنی چه؟
لز یعنی چه؟
لز یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز