چکس

لغت نامه دهخدا

چکس. [ چ َ ک َ ] ( اِ ) نشینه و نشیمن چرغ و بازو شاهین و امثال آن را گویند. ( برهان ). نشینه باز و جره و امثال آن. ( از جهانگیری ). نشینه باز و باشه و امثال آن. ( رشیدی ). نشینه باز و باشه و آن را «چکسه [ » بر وزن عکسه ] نیز گفته اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چوبی که باز و باشه را بر آن نشانند. ( غیاث ).چوبی مخصوص نشستن مرغان دست آموز شکاری :
بر هوا پرنده باز و برزمین غرنده ببر
بر چکس باشد ز قهر و در قفس باشد ز جبر.عبدالواسع جبلی ( از فرهنگ رشیدی ).فریاد قمری از قفس افغان بازان از چکس
وز بانگ طاوس و مگس آواز گریه است و طنین.عمیدی لوکری ( از فرهنگ رشیدی ).و رجوع به چکسه شود. || به معنی خجالت و شرمندگی هم هست. ( برهان ). به معنی خجلت و شرمندگی. ( جهانگیری ) ( آنندراج ). به معنی خجلت و انفعال و شرمندگی. ( انجمن آرا ). خجالت و شرمندگی. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چکسیدن شود.
چکس. [ چ َ ] ( اِ )پارچه کاغذی که در آن دوا چیزهای دیگری می پیچند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چکسه شود. || نشمین باز و چرغ و شاهین و جز آن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چَکَس و چکسه شود. || هر چیز خرد و کوچک. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چکسه شود. || وقت اندک. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چکسه شود.

فرهنگ عمید

نشیمن باز و شاهین و مانند آن ها، آشیانۀ مخصوص مرغان شکاری.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال جذب فال جذب فال مکعب فال مکعب فال کارت فال کارت