چاکوچ. ( اِ ) به عربی ، مطراق. ( برهان ). پتک آهنگران. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چکش مسگران. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چکش که آلت کوبیدن میخ و غیره است. ( فرهنگ نظام ) : هزار چاکوچ خورد پهن و دراز گردد همان مس باشد. بهأالدین ولد ( معارف ). که چندین چاکوچ خورده و چندین جوش نموده. بهاءالدین ولد ( معارف ). بر دیده زد به چاکوچ دشنام و میخ چوب اهل جوین را ز یمین و یسار نعل.پوربهای جامی ( از جهانگیری ).و رجوع به چاکوش شود.
فرهنگ معین
(اِ. ) = چکوچ : ۱ - پتک آهنگران و مسگران ، مطراق . ۲ - چکش .