مغافصت. [ م ُ ف َ / ف ِ ص َ ] ( از ع ، مص ) مغافصة. ناگاه گرفتن. و رجوع به مغافصة و مغافصه شود. - به مغافصت ؛ بناگهان. ناگهان. غفلةً : مرده مردم خوار به مغافصت و مناهزت ناگاه در آن ولایت تازند. ( مرزبان نامه ). مغافصة. [ م ُ ف َ ص َ ] ( ع مص ) ناگاه گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). به ناگاه گرفتن و بر غفلت کسی را آمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ماده بعد شود.
فرهنگ معین
(مُ فَ صَ ) [ ع . مغافصة ] (مص م . ) ناگاه حمله بردن .
فرهنگ فارسی
( مصدر ) بناگاه گرفتن : [ و مرده مردم خوار بمغافصت و مناهزت ناگاه در آن ولایت تا زند . ] ( مرزبان نامه . تهران چا . ۱۸۵ : ۱ )