اندخسواره

لغت نامه دهخدا

اندخسواره. [ اَ دَخ ْس ْ / رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) قلعه و حصار. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ فارسی معین ). قلعه و شهر. ( ناظم الاطباء ). حصار. ( شرفنامه ) ( فرهنگ سروری ). || جایگاه و پناه و تکیه گاه. ( برهان قاطع ). جای پناه بردن. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). شخصی یا جایی را گویند که بدان پناه گیرند. و تکیه بر آن کنند. ( فرهنگ جهانگیری ). چیزی که بدان پناه گیرند. ( مجمل اللغة ). پناه. ( فرهنگ سروری ) ( ناظم الاطباء ). پناهگاه. ملجاء. ( دهار ) ( از ناظم الاطباء ) ( شرفنامه ). جای پناه. ( فرهنگ رشیدی ). ملاذ. موئل. ( دهار ). تکیه گاه. جایگاه پناهندگی. ( فرهنگ فارسی معین ) :
زخشم این کهن گرگ ژکاره
ندارم جز درت اندخسواره.لبیبی ( از فرهنگ سروری ).|| ( ص مرکب ) پناه دهنده و پشتیوان. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). حمایت کننده. ( ناظم الاطباء ). پناه دهنده. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).

فرهنگ معین

(اَ دَ رِ ) (اِمر. ) ۱ - تکیه گاه ، پناهگاه . ۲ - قلعه ، حصار.

فرهنگ عمید

تکیه گاه، پناهگاه: ز خشم این کهن گرگ ژکاره / ندارم جز درت اندخسواره (لبیبی: شاعران بی دیوان: ۴۸۹ ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - تکیه گاه جایگاه پناهندگی . ۲ - قلعه حصار.

ویکی واژه

تکیه گاه، پناهگاه.
قلعه، حصار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال احساس فال احساس فال چوب فال چوب فال رابطه فال رابطه