کلخچ

لغت نامه دهخدا

کلخچ. [ ک َ ل َ ] ( اِ ) چرکی راگویند که بر دست و پا و اندام نشیند و به عربی وسخ خوانند. ( برهان ). چرک. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). خاز. ریم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
بس کلخچ و بس فرخج و بس سفیه و بس کریه
پرفسوس و پرفسون و پرفضول و پرفتن.سوزنی ( از آنندراج ).اناءُ مکلع کمحسن ؛ خنور ریمناک کلخچ بسته.سقاء کلع؛ مشک کلخچ بسته. ( منتهی الارب ). و رجوع به کلخج شود.
- کلخچ بستن ؛ چرک شدن و چرکین شدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(کَ لَ ) (اِ. ) چرک ، چرک بدن .

ویکی واژه

چرک، چرک بدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال سنجش فال سنجش فال مکعب فال مکعب