چچله. [ چ ُ چ ُ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) گوشتی که مانند زبان در میان فرج زنان باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). گوشت پاره ای که در بالا و میان فرج باشد. ( ناظم الاطباء ). تکه گوشت و رگی که بالای فرج زنان است. ( فرهنگ نظام ). تلاق. بظر. ( ناظم الاطباء ). چچوله. ( فرهنگ نظام ). گوشت پاره مانندی در بالای فرج زنان که در ختنه بریده میشود. پاره ای گوشت میان فرج زن که اهل تسنن بریدن آنرا سنت دانند: خُنتَب ؛ چچله دختران پیش از ختان. ( منتهی الارب ). رجوع به تلاق و بظر و چچوله شود. چچله. [ چ َ چ َ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) بمعنی چپچله است که زمین پر گل ولای و لغزنده باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). زمینی را گویند که پر آب وگل باشد چنانکه پای در آن بلغزد. ( جهانگیری ). چپچله و زمین پر گل ولای. ( ناظم الاطباء ) خلاب و خلاش. ( جهانگیری ). رجوع به چپچله و خلاب و خلاش شود. || لخشک را نیز گویند و آن کوه پاره نرمی باشد که طفلان بر آن لغزند. ( برهان )( آنندراج ). لخشک و کوهپاره برفی که کودکان بر آن لغزند. ( ناظم الاطباء ). سُرسُره. رجوع به چپچله شود.
فرهنگ عمید
= چپچله = چچول
فرهنگ فارسی
بمعنی چپچله است که زمین پر گل و لای و لغزنده باشد ٠ زمینی را گویند که پر آب و گل باشد چنانکه پای در آن بلغزد .