دغول

لغت نامه دهخدا

دغول. [ دَ ] ( ص ) داغول. حرامزاده. عیار. حیله باز. مکار. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). رجوع به داغول شود.
دغول. [ ] ( اِ ) ساغری بود بزرگ ، بدان آب کشند. ( لغت فرس اسدی ) :
خواجه فرموش کرد آنچه کشید
آب فرغونها بسی به دغول.؟ ( از لغت فرس اسدی ).

فرهنگ معین

(دَ ) (ص . ) مکار، حیله گر.

فرهنگ عمید

مکار، حیله گر.

ویکی واژه

مکار، حیله گر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم