خنیدن

لغت نامه دهخدا

خنیدن. [ خ َ دَ ] ( مص ) پیچیدن آواز را گویند در کوه و حمام و گنبد وامثال آن. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) :
همه دشت از آوازشان می خنید
همی رفت تا شهر پیران رسید.فردوسی.|| شهرت یافتن. بلندآوازه شدن. مشهور شدن. عام شدن. بگوش همه کس رسیدن. ( یادداشت بخط مؤلف ) ( از برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ). چیزی سخت مشهور و آشکارا شدن. ( از لغت نامه اسدی ).
خنیدن. [ خ ِ دَ ] ( مص ) مکیدن. ( ناظم الاطباء ) :
گه از باغ تو لاله می چنیدم
گه از بوی تو شکّرمی خنیدم.شرف الدین شفروه ( از انجمن آرای ناصری ).

فرهنگ معین

(خَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - پیچیدن آواز. ۲ - شهرت پیدا کردن .

فرهنگ عمید

۱. پیچیدن صدا در کوه، حمام، گنبد، و مانند آن: همه دشت از آواز او می خنید / همی رفت تا شهر پیران رسید (فردوسی: ۳/۳۶۹ ).
۲. بلندآوازه شدن، شهرت پیدا کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) خواندن ( آواز ) .
مکیدن

ویکی واژه

پیچیدن آواز.
شهرت پیدا کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال تماس فال تماس فال حافظ فال حافظ فال رابطه فال رابطه