ترفینه. [ ت َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب ) ( از: ترف + َینه ، پسوند نسبت ) آشی را گویند که قاتق آن را قراقروت کرده باشند. ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ). آشی است که قاتق آن از تَرْف کنند.( فرهنگ رشیدی ). آش قراقروت. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ). آش تَرْف و تَرْفبا. ( ناظم الاطباء ) : من مست ابد باشم نی مست ز باغ رز من لقمه جان خوردم نه لقمه ترفینه.مولوی ( از فرهنگ جهانگیری ).و رجوع به ترف و ترفبا شود.
فرهنگ عمید
آشی که از قره قروت تهیه شده باشد، آش ترف، ترف با.
فرهنگ فارسی
آش ترف، آشی که در آن قره قروت ریخته باشند ( صفت اسم ) ترف با