پاافشار. [ اَ ] ( اِ مرکب ) دو تخته کوچک باشد بمقدار نعلین که بافندگان پای بر زبرآن نهند و چون یک پای بیفشارند نیمی از رشته ها که می بافند فرود آید و چون پای دیگر بیفشارند نیمی دیگر.و آنرا پای اوژاره و لوح پای نیز گویند : نیست بافنده او به دست افزار نه به ماکونورد و پاافشار.آذری.|| جای پا در پیانو و چرخ خیاطی و غیره .
فرهنگ عمید
دو تکه تخته به اندازۀ کف پا که در دستگاه بافندگیِ دستی در زیر پای بافنده قرار دارد و با فشار دادن آن تارها بالا و پایین می رود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) تخت. کوچکی که بافندگان برای بافتن پای بر آن گذارند پای افشار پای اوژاره لوح پای پای اوزار . دو تخته کوچک باشد بمقدار نعلین که بافندگان پای بر زبر آن نهند