پای اوزار

لغت نامه دهخدا

پای اوزار. [ اَ / اُو ] ( اِ مرکب ) تختکی که جولاهگان پای بر بالای آن نهاده بفشارند. ( جهانگیری ). و رجوع به پااوزار و پاافزار و پای افزار شود :
غیر نعلین و گیوه و موزه
غیر مسحی و کفش و پای اوزار.نظام قاری ( دیوان البسه ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) تخت. کوچکی که بافندگان برای بافتن پای بر آن گذارند پای افشار پای اوژاره لوح پای پای اوزار .
تختکی که جولاهگان پای بر بالای آن نهاده بفشارند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال مکعب فال مکعب فال ابجد فال ابجد فال سنجش فال سنجش