لگام لیسیدن. [ ل ُ / ل ِ دَ ] ( مص مرکب ) لشتن لغام. لحس لجام. || کنایه از مطیع و منقاد بودن است. ( آنندراج ). مقابل لگام خائیدن : صاعد و هابط گردونش ببوسند رکاب اشهب و ادهم گیتیش بلیسند لگام.انوری.
فرهنگ معین
( ~ . دَ ) (مص ل . ) (کن . ) مطیع بودن ، فرمانبردار بودن .
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) افسار خود لیسیدن ستور ۲- ( مصدر ) مطیع بودن فرمانبردار بودن .