لگام لیسیدن

لغت نامه دهخدا

لگام لیسیدن. [ ل ُ / ل ِ دَ ] ( مص مرکب ) لشتن لغام. لحس لجام. || کنایه از مطیع و منقاد بودن است. ( آنندراج ). مقابل لگام خائیدن :
صاعد و هابط گردونش ببوسند رکاب
اشهب و ادهم گیتیش بلیسند لگام.انوری.

فرهنگ معین

( ~ . دَ ) (مص ل . ) (کن . ) مطیع بودن ، فرمانبردار بودن .

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) افسار خود لیسیدن ستور ۲- ( مصدر ) مطیع بودن فرمانبردار بودن .

ویکی واژه

(کن.)
مطیع بودن، فرمانبردار بودن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم