دساکر

لغت نامه دهخدا

دساکر. [ دَ ک ِ ] ( ع اِ ) ج ِ دَسکرة. ( اقرب الموارد ). دیهها و روستاها. رجوع به دسکرة شود : طبس برین ربع افتاده و در آن ربع دیه طبشن باشد... و دساکرها: همای در، فرخاردس... ( تاریخ بیهق ص 36 ). خورهد و دساکرها ازطسوج وازه کرود است. ( از تاریخ قم ص 115 ). مقطعه و دساکرها....: خزادجرد و دساکرها... ( تاریخ قم ص 116 ). نصرآباد و دساکرها: حسناباد و... ( تاریخ قم ص 116 ).

فرهنگ عمید

=دستگرد

فرهنگ فارسی

۱ - شهرها . ۲ - دیه ها آبادیها .
جمع دسکره دیه ها و روستاها
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم