چالشگری. [ ل ِ گ َ ] ( حامص مرکب ) جنگجویی. ( ناظم الاطباء ). مبارزطلبی. هماوردطلبی. رزم خواهی : بچالشکری سوی او راند رخش برابر سیه خنده زد چون درخش.نظامی. || آرامش با زنان. هم خوابگی با جفت. و رجوع بچالشکر شود : همه کارشان شرب و مالشگری نگشته شبی گرد چالشگری.نظامی.
فرهنگ معین
( ~. )(حامص . ) جنگجویی ، مبارزه .
فرهنگ عمید
۱. خودنمایی در برابر حریف. ۲. جنگجویی: به چالشگری سوی او راند رخش / بر ابر سیه خنده زد چون درخش (نظامی۵: ۸۰۱ ).