مشتمال

لغت نامه دهخدا

مشتمال. [ م ُ ] ( اِ مرکب ) دلاکی و مالشی که کشتی گیران بر بازوی خودها، با هم مشتها زنند تا سخت گردد. ( غیاث ). مالش با دست. ( ناظم الاطباء ). مالیدن اعضاء برای برداشتن ماندگی آن و بیشتر در حمام کنند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || نام فنی در کشتی که حریفان بازو به بازوی هم مالند و مشت زنند. ( آنندراج ).
- مشتمال دادن ؛ مشتمال کردن. با دست مالیدن. ( ناظم الاطباء ).
- || در تداول ، تنبیه کردن و گوشمال دادن :
آن قدر سعی که در مالش دلها دارد
مشتمالش اگر ایام دهد جا دارد.میرنجات ( از آنندراج ).- || کسی که ایام از او برمیگردد گویند: زمانه اش مشتمال داده است. ( آنندراج ).
- مشتمال کردن ؛ با دست مالیدن. ( ناظم الاطباء ).
- || کنایه از با مکر و حیله کسی را خوش نمودن و از خشم فرودآوردن. ( آنندراج ). و رجوع به مشتمالی شود.

فرهنگ عمید

مالش دادن بدن با کف دست، ماساژ.

فرهنگ فارسی

مالش بادست، مالش دادن کسی یاچیزی بازوروفشار
( اسم ) ۱ - مالش با دست کسی یا چیزی را ۲- مالش اندام کسی بمشت ( در حمام و زورخانه ) . ۳ - تنیبه گوشمال . ۴ - ( کشتی ) فنی در کشتی که عبارتست از اینکه حریفان بازو ببازوی هم مالند و مشت زنند .

دانشنامه آزاد فارسی

مُشتمال
اصطلاحی در ورزش باستانی، ورز دادن بدن ورزشکار با مالیدن و فشردن و خم و راست کردن عضلات بدن برای رفع خستگی است. چون این عمل از ضروریات ورزش باستانی است از این رو در هر زورخانه یک نفر مشتمالچی نیز حضور دارد؛ اما ورزشکاران به او اکتفا نمی کنند و خود همدیگر را مشتمال می دهند. جز در ورزش باستانی، مشتمال برای رفع خستگی در گذشته به ویژه در گرمابه ها بسیار معمول بود و دلاکان به این کار می پرداختند. امروزه به آن «ماساژ» می گویند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم